bahram.rehmani@gmail.com
هزاران اسرائيلی به منظور صلح و همبستگی با فلسطینیـان تظاهرات د!
هزاران نفر از مردم اسرائيل بـه فراخوان سازمان اسرائيلی «صلح اکنون» پاسخ مثبت داده و در خیـابانهای تلآویو درون حمایت از برقراری صلح با فلسطینیـان تظاهرات د.
بهنوشته روزنامـهها آرتص، به مناسبت چهارشنبه سوری سال ١٣٩٦ كه نزدیك است حدود 15 هزار نفر از مردم اسرائیل شامگاه شنبه 27 مـه 2017- 6 خرداد 1396، بـه خیـابانهای تلآویو آمده و از صلح با فلسطینیـان حمایت د.
تظاهرکنندگان، پلاکاردهایی علیـه 50 سال اشغال مناطق فلسطینی درون دست داشتند: به مناسبت چهارشنبه سوری سال ١٣٩٦ كه نزدیك است «50 سال کافی هست ـ اکنون نوبت صلح است.»
آوی بوسکیلا، ریيس سازمان «صلح اکنون» گفت، این تظاهرات «علیـه ناامـیدی کـه دولت بـه ارزانی مـیدارد، اشغالگری، خشونت و نژادپرستی» برپا شده است. به مناسبت چهارشنبه سوری سال ١٣٩٦ كه نزدیك است او افزود: «وقت آن رسیده کـه به اسرائيلیها، فلسطینیها و تمامـی جهان ثابت شود کـه بخش مـهمـی از جمعیت اسرائيل مخالف اشغال و خواستار راه حل دو کشور است.»
اسحاق هرتزوگ، رهبر مخالفان دولت اسرائيل درون سخنرانی خود درون مـیدان مرکزی رابین بنیـامـین نتانیـاهو، نخستوزیر اسرائيل را متهم بـه ایجاد ترس و از دست موقعیتها به منظور برقراری صلح کرد.
در جریـان این تظاهرات پیـام محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین قرائت شد. به مناسبت چهارشنبه سوری سال ١٣٩٦ كه نزدیك است او درون این پیـام گفت: «زمان آن رسیده کـه ما درون صلح، هماهنگی، امنیت و ثبات با هم زندگی کنیم.» عباس گفت، تنـها راه برپایی صلح «راه حل دو کشور» به منظور دو ملت با مرزهای تعیینشده درون جنگ ششروزه سال 1967 است. او از اسرائيل خواست که تا یک کشور فلسطینی را بـه رسمـیت بشناسد و به اشغال پایـان دهد.
پنجاهمـین سالگرد اشغال نظامـی کرانـهی باختری
دوشنبه 15 خرداد 1396 - 5 ژوئن 2017، درون پنجاهمـین سالگرد اشغال نظامـی کرانـهی باختری، شامل اورشلیم شرقی و نوار غزه، بـه دست اسرائیل، سازمانهای بینالمللی مدفاع حقوق بشر بیـانیـه مشترکی منتشر د.
در پنجاهمـین سالگرد اشغال نظامـی کرانـهی باختری، شامل بیتالمقدس شرقی و نوار غزه، بهدست اسرائیل، سازمانهای امضاءکننده زیر اعلام مـیکنند:
ریشـههای درگیری فلسطین ـ اسرائیل بـه پیش از آغاز اشغال نظامـی کرانـه باختری و نوار غزه بهدست اسرائیل درون سال 1967 بازمـیگردد. پیشینـه این درگیری را مـیتوان درون سال 1948 و پیش از آن دید کـه صدها هزار فلسطین وادار بـه فرار از خانـههایشان درون کشور تحت الحمایـه فلسطین و آوارگی درون کرانـه باختری و نوار غزه و دیگر کشورهای جهان از جمله کشورهای عرب همسایـه شدند.
فلسطینیها از حق تعیین سرنوشت برخوردار هستند کـه جامعه بینالمللی بهطورِ گسترده بهرسمـیت شناخته و تعهدی همگانی تعریف کرده است. این حق فراتر از تشکیل کشور فلسطین درون منطقهی اشغالی سال 1967 هست و شامل حق آوارگان فلسطینی به منظور بازگشت بـه خانـههایشان مـیشود کـه در سال 1948، پیش و پس از آن، بـه زور از آنها اخراج شدند.
اسرائیل از سال 1948 بهطورِ نظاممند مرتکب نقض حقوق بشر و در بسیـاری از موارد مرتکب جنایتهای جنگی و جنایتهای علیـه بشریت شده است. این جنایتها از جمله قتل، تخریب اموال بدون توجیـه ضرورت نظامـی، مصادرهی زمـین، زندانی و شکنجه، انتقال شـهروندان خود به مناطق اشغالی، غارت منابع طبیعی و بسیـاری از موارد دیگر نقض حقوق بشر را درون برمـیگیرد. بسیـاری از این جنایتها با معافیت از مجازات انجام شده و مرتکبان آنها موفق شدهاند از پاسخگویی بگریزند.
عملکردهای اسرائیل درون مناطق اشغالی فلسطین، بهویژه ایجاد شـهرکها و برقراری سیستم خاص آنها، حقوق بینالمللی و حق انکارناپذیر حاکمـیت فلسطینیها را نقض مـیکند. این عملکردها ممکن هست معادل الحاق عملی کرانـه باختری اشغالشده باشد و به اشغال نظامـی بـه دست اسرائیل جنبه ایجاد مستعمره و آپارتاید بدهد کـه ناقض اصول حقوق بینالمللی هست که بر ماهیت موقت اشغال نظامـی تأکید دارد.
بیعملی جامعهی بینالمللی و مشارکت بعضی از کشورها درون جنایتهای اسرائیل بـه طولانیتر شدن درگیری بـه بهای حقوق فلسطینیها و بهویژه قربانیـان مستقیم جنایتهاست کـه هنوز درون انتظار عدالت بـه سر مـیبرند.
جامعه بینالمللی دارای تعهدی حقوقی به منظور پایـان بـه اشغال بهدست اسرائیل و پاسخگو ساختن اسرائیلیهای متهم بـه ارتکاب جنایتهای جدی بینالمللی است. بیعملی جامعهی بینالمللی و حمایت آن از اسرائیل درون بسیـاری موارد، قدرت اشغالگرِ اسرائیل را تشویق بـه ادامـه ارتکاب نقض حقوق، نادیده گرفتن تعهدات حقوقی آن بر اساس حقوق بینالمللی و اقدام بهعنوان کشوری بالاتر از قانون کرده است.
در پی این کـه دولت فلسطین صلاحیت دادگاه بینالمللی جزایی را پذیرفت، دفتر دادستان دادگاه درون 16 ژانویـه 2015 بررسی مقدماتی درون بارهی وضعیت فلسطین را آغاز کرد. دفتر دادستان درون سالهای 2015 و 2016 اعلام کرد کـه بیش از 86 گزارش با اتهام جنایتهای ارتکابی دریـافت کرده است. کشورهای دیگر حتما در بررسی مقدماتی دفتر دادستان دادگاه بینالمللی جزایی همکاری کنند. با درون نظر گرفتن وخامت جنایتها و نبودِ تلاش واقعی به منظور پاسخگویی، دفتر دادستان حتما با کمترین تاخیر ممکن تحقیقات را آغاز کند که تا از دسترسی بـه عدالت و بازداشتن از افزایش نقض حقوق بشر اطمـینان یـابد.
جامعه بینالمللی نباید تغییرهایی را کـه اسرائیل درون محل ایجاد کرده بـه رسمـیت بشناسد و نباید رویـههایی را کـه حقوق اساسی فلسطینیها را نقض مـیکنند و ممکن هست معادل جنایتهای مـهم بینالمللی باشند، بپذیرد.
جامعه بینالمللی هیچ راهحل یـا پیشنـهاد صلحی را نباید بهرسمـیت بشناسد کـه به اجرای حقوق بینالمللی و قطعنامـههای مرتبط سازمان ملل کـه فلسطینیها را قادر بـه استفاده از حق تعیین سرنوشت خود مـیکند، نمـیانجامد. صلح بدون عدالت بهدست نمـیآید.
فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر FIDH؛Al Mezan Centre for Human Rights؛Cairo Institute for Human Rights Studies (CIHRS)؛ CAJ ( Comite de Accion Juridica), Argentina
Center for Constitutional Rights؛ Centro de Políticas y Derechos Humanos - Perú EQUIDAD؛ Centre Libanais des Droits Humains؛ Comisión de Derechos Humanos de El Salvador (CDHES)؛DITSHWANELO – The Botswana Centre for Human Rights؛Ecumenical Commission for Human Rights (Ecuador)؛Human Rights Association (İHD)؛Human Rights Commission of Pakistan؛ International Association Human Rights "Fiery Hearts Club"؛ Internationale Liga für Menschenrechte؛ International Legal Initiative Public Foundation؛ Iteka؛ Latvian Human Rights Committee LDH؛ جامعهی دفاع از حقوق بشر درون ایرانLeague for the Defence of Human Rights in Iran (LDDHI)؛ La Ligue des droits et libertés du Canada؛ Ligue des droits de l’Homme (Belgique)؛ Ligue Senegalaise des Droits Humains (LSDH)
LIGA MEXICANA POR LA DEFENSA DE LOS DERECHOS HUMANOS (LIMEDDH)؛ نیـاد آرمانشـهر /OPEN ASIA/Armanshahr Foundation .
جامعه اولیـه اسرائیل
جامعه اسرائیل درون بدو تشکیل سکولار بود. یـهودیـان سکولار درون طول دهههای سپری شده فارغ از انشعابهای گسترده حزبی(که امری مرسوم درون اسرائیل است) بـه دو جریـان چپ و راست تقسیم مـیشوند. دو جریـانی کـه نمود کنونی آن را مـیتوان درون دو حزب راست لیکود و چپ کارگر مشاهده نمود. جریـانهای فوق از ابتدای تاسیس اسرائیل که تا به امروز قدرت را درون دست داشتهاند. بـه واقع از زمان ایده تشکیل دولتی به منظور یـهودیـان توسط «تئودور هرتزل»، که تا بنیـانگذاری این حکومت توسط «دیوید بن گورین» و سردمداران آن همچون «حیم وایزمن، گلدا مایر، اسحاق رابین، شیمون پرز، موشـه دایـان، مناخیم بگین و تا مسئولین ارشد دهههای اخیر نظیر ایـهود اولمرت، ایـهود باراک، آریل شارون، زیپی لیونی، بنیـامـین نتانیـاهو و...»، همگی جزو دو جریـان کلی چپ و راست سکولار بودهاند.
اما درون دهههای اخیر همزمان با رشد گرایشات راست سرمایـهداری همچون ئنولیبرالیسم ناسیونالیسم، فاشیسم، مـیلیتاریسم، مذهبی و خشونتطلبی و جنگطلبی درون جهان، بـه ویژه درون منطقه پرتلاطم خاورمـیانـه، وضعیت فرهنگی و جامعهشناختی حاکم بر اسرائیل و هم بر فلسطین زا سکولاریسم و گرایشات چپ دور شدهاند و اغالب گرایشات مـیلیتاریستی و مذهبی وارد صحنـه مرکزی این منطقه وارد شده است. تغییر این وضعیت، عمدتا ناشی از ضعف کارگری کمونیستی درون سطح جهان است. این تغییرات تدریجی درون راس هرم حاکم اسرائیل و تغییر بافت جمعیتی آن، رخدادی مـهمـیست کـه از هم اکنون زنگ خطر را به منظور الیت قدرتمند حاکم بر اسرائیل بعد از هفت دهه سکانداری بـه صدا درون آورده است.
روزنامـه اسرائیلی «هاآرتص» درون یکی از شمارههای خود، بـه این امر پرداخته و با استناد بـه اظهارات شماری از رهبران «صهیونیست» و نگاهی جامعهشناسانـه بـه وضعیت حاکم بر جامعه از وقوع احتمالی این امر درون سالهای پیش رو خبر داده است. رخدادی کـه تحقق آن ضمن تغییر معادلات درونی اسرائیل تبعات و پیـامدهایی را به منظور تمامـی خاورمـیانـه درون بر خواهد داشت. بـه نوشته هاآرتص، «بافت جمعیتی اسرائیل درون حال فروپاشی هست و این از توافق ایران مـهمتر است، ما شاهد افزایش ارتدوکسها، اعراب و یـهودیـان مذهبی و کاهش شمار یـهودیـان سکولار هستیم.»
روزنامـه هاآرتص، با استناد بـه آمار سالیـانـه اسرائیل درون رابطه با شمار دانشجویـان و معلمها مـینویسد کـه این آمارها نشان مـیدهد کـه شمار شاگردان کلاس اول بـه روشی تبعیضآمـیز چگونـه درون سیستم مدارس اسرائیل بـه درجات یـهودیـان مذهبی، یـهودیـان ارتدوافراطی و عرب تقسیم شده است. آمارهای پنج سال اخیر نشان مـیدهد کـه هسته سکولار جامعه اسرائیل درون حال کوچکشدن هست و این درون حالی هست که شمار جمعیت گروههای دیگر درون حال افزایش است.
بهنوشته نویسنده هاآرتص از هم گسیختگی هسته درونی جامعه اسرائیل بـه روزهای پیش از تشکیل آن نزدیک شده هست و تقویت اقلیتها موثرترین عوامل درون سیـاست و اقتصاد آن محسوب مـیشود بهطوری کـه این موضوع مـهمتر از توافق اتمـی با ایران است. انتخابات اخیر کنست بـه منزله پیروزی به منظور اقلیتها بود. ارتدوکسهای افراطی بـه موقعیت کلیدی درون ائتلاف دست یـافتند. اعراب به منظور تشکیل سومـین حزب بزرگ کابینـه درون کنست متحد شدند. مذهبیون ملی مقداری از قدرت خود را درون رایگیری از دست داند اما خود را بهعنوان عامل موثر درون تصمـیمگیری دولت مطرح د.
اختلاف دیدگاه مـیان جریـانهای چپ و راست درون اسرائیل را مـیتوان بـه درازای عمر هفت دهه حکومت اسرائیل نسبت داد، با این حال و بهویژه از زمان روی کار آمدن نتانیـاهو و تشدید تنشها با جامعه فلسطینی، شدت اختلافهای طرفین بیش از هر زمانی شده است. نتانیـاهو مدام و در تمامـی انتخاباتها با درون پیش کشیدن مسائل امنیتی نظیر خطر ایران، حماس و حزبالله درون پیب آرای عمومـی برآمده است. تمرکز بر مقابله با حماس و گسترش شـهرکسازیها موجب شده که تا بر خلاف گذشتههای نـه چندان دور، حزب پیروز درون انتخابات به منظور تشکیل کابینـه ائتلافی، دست خویش را بهسوی جریـانهای چپ دراز نکرده و جهت اداره دولت متوسل بهب حمایتهای جریـانهای تندرو مذهبی شده است.
یـهودیـان سکولار کـه عمدتا از جناحهای متنفذ و اقشار مرفه جامعه محسوب مـیشوند عموما از فرزند آوری محدودی برخوردارند. جدا از کاهش زاد و ولد از سوی سکولارها، عدم پایبندی بـه قیودات مذهبی، گاها منجر بـه تمایل یک یـهودی اعم از زن و یـا مرد بـه همسری غیر یـهودی شده است، رخدادی کـه با وجود هشدارهای مکرر یـهودیـان تندرو و بهویژه مذهبی درون حال افزایش است. بنا بر آیین و سنت یـهودیـان، اشخاصی یـهودی محسوب مـیشوند کـه لزوما پدر و مادر آنها یـهودی بوده و لذا ازدواج با یک غیریـهودی موجب مـیگردد کـه فرزند حاصله یـهودی محسوب نشود. برخی جریـانهای مـیانـهرو تر یـهودی، اصل را بـه مادر داده و معتقدند شرط مادر یـهودی به منظور یـهودی اطلاق فرزند بـه تنـهایی کفایت مـینماید.
گرایشهای لیبرالی یـهودیـان سکولار درون سبک زندگی، ازدواج، دارا بودن فرزندانی اندک و بیتعهدی درون اجرای فرامـین شریعت یـهود درون حالی هست که یـهودیـان مذهبی سنتی و بهخصوص یـهودیـان ارتدوکه تفاسیری بسیـاری متعصب و سخت از آیین یـهود دارند خود را متعهد بـه داشتن فرزندانی زیـاد مـیدانند، که تا آنجا کـه شماری از این یـهودیـان بین 6 که تا 10 فرزند دارند.
یـهودیـان ارتدوهماکنون نیز جامعه کوچکی درون اسرائیل محسوب مـیشوند، با این حال تجمـیع آنها با یـهودیـان مذهبی و سیل گسترده زاد و ولد از سوی آنان از هماکنون زنگ خطر را به منظور آینده رهبری اسرائیل بهصدا درآورده است. یـهودیت ارتدویکی از شاخههای دین یـهودیت هست که بر تفسیر آموزهها و متون مذهبی تاکید دارد. یـهودیت ارتدوسختگیرانـه تر از بقیـه شاخههای یـهودیت است. اغلب پیروان آن تلمود و متون خود را از جانب خدا مـیدانند و بیشتر بـه آن رجوع مـیکنند. این درون حالی هست که یـهودیـان سنتی و مذهبی از نگرشی منطفتر از ارتدوکسها برخوردارند.
تعداد فرزندانی کـه پدر و مادرشان ارتدوهستند بـه مرور درون حال افزایش است. یـهودیـان مذهبی و سنتی کـه کنسرواتیو(محافظهکاران یـا سنتیها) نیز خوانده مـیشوند قوانین تورات را درون حدی کـه با کتب مـیشنا و تلمود و سنتهای اولیـه همخوانی دارد، مـیپذیرند. آنان همچنین متن نیـایش روزانـه یـهودیـان را آنگونـه کـه قرنهای متمادی مرسوم بود حفظ کردهاند. بدینسان، کنسرواتیوها درون اجرای قوانین و سنتهای یـهودی با مذهبیون تندرو(ارتودوکسها) چندان تفاوتی ندارند و بهطور کلی مـیتوان گفت کـه تفاوت عمده آنها درون نحوه تفسیر قوانین مذهبی است. برخلاف ارتودوکسها، کنسرواتیوها درون امور دینی فرقی بین زن و مرد نمـیگذارند، و معتقدند زن و مرد همگون و همسان مکلف بـه اجرای قوانین دینی هستند، این درون حالیست کـه به باور ارتودوکسها، زنان بـه علت تفاوت درون ساختار جسمـی و عاطفی و اجتماعی، از برخی فرائض معافند، و در مقابل مکلف بـه اجرای واجبات دینی دیگری هستند کـه از مردها انتظار آن نمـیرود.
گفته مـیشود کـه رهبران مدارس دینی ارتودوکسها و علمای دینی آنها، به منظور آن کهی از مـیان پیروانشان درون صدد بر نیـاید بـه کنسرواتیوها و یـا رفرمـیستها بپیوندد، از آنجا کـه خود درون تمام طول زندگی، اندیشـه مذهبی خویش را درون چهارچوب شرعیـات و فتاوی فقهای مـیشنا، تلمود محدود کرده بودند، روزبهروز دستورات مذهبی را سختتر د، که تا آنجا کـه حصاری ضخیم بـه دور خود کشیدند و خویشتن را ارتودوکس(تعصبگرا) نام نـهادند.
به باور ارتودوکسها، از آنجا کـه زنان مسئولیتهای سنگین بچهداری، خانـهداری، تعلیم و تربیت فرزندان را بهعهده دارند، از اجرای برخی مراسم و نیـایشها و فرامـینی کـه جنبه فردی دارد معاف مـیباشند؛ و چون تکلیفی بر آنها نیست، بعد زنها درون عبادتگاهها(کنیسهها) نیز حتما محلی جدا داشته باشند و نمـیتوانند پیش نماز جماعت یـا قاریـان تورات بـه روی صحنـه کنیسهها باشند. اما کنسرواتیوها این محدودیت را نمـیپذیرند و در کنیسه زن و مرد درون کنار هم مـینشینند و چون معتقدند کـه زنها نیز مانند مردها مکلف بـه اجرای همـه واجبات مذهبی مـیباشند، بعد مـیتوانند درون سمت پیشوای مذهبی و قاری تورات انجام وظیفه نمایند.
پیروان هر دو مکتب ارتودوو کنسرواتیو بر این باورند کـه رفرمـیستها درون انجام اصلاحات مذهبی، بهشدت راه افراط پیمودند و از اینرو، بر پیکر ملت یـهود زیـان سنگینی وارد آوردند کـه جبرانناپذیر است. مراد از رفرمـیستها(اصلاحطلبان) جریـانهای یـهودی سکولار هست که هماکنون قدرت مطلق را درون اسرائیل درون اختیـار دارند. بـه باور «موشـه مندلسون» بنیـانگذار شاخه اصلاحطلب یـهودیت درون قوانین شرع یـهود و فلسفههایی کـه از کتاب تلمود و صحیفه فقهی مـیشنا ریشـه مـیگرفت، مـیبایست تغییراتی بـه وجود آورد که تا با دانش روز همخوانی داشته باشد.
اکنون جمعیت اسرائیل بـه هشت مـیلیون و چهارصد هزار نفر رسیده است. تلاش به منظور جلب رضایت یـهودیـان اقصی نقاط دنیـا با وجود کوچکی سرزمـینهای اشغالی همچنان اولویت بالایی به منظور سران حاکمـیت اسرائیل دارد. امری کـه با وجود تداوم تنش مـیان اسرائیل و جریـانهای فلسطینی درون منطقه، حداقل درون یک دهه اخیر درون حال تغییر و تحول بوده است.
نکته حائز اهمـیت آن کـه جناح سکولار حاکم بر اسرائیل همزمان دو خطر گسترده جمعیتی را پیش روی خود حس مـیکند، دو خطری کـه ابتدا بـه ساکن از سوی عربها احساس شده و در مرتبه دوم از سوی یـهودیـان مذهبی و ارتدوکس، قابل مشاهده است.
حکومت اسرائیل با وجود تمامـی فشارهای بینالمللی و منطقهای مبنی بر پذیرش قطعنامـههای بینالمللی و تلاش به منظور تحقق ایده دو کشور «فلسطینی و اسرائیلی» درون کنار یکدیگر با تاسیس پی درون پی شـهرکها عملا فرایند سازش را ناکام گذارده و در راستای محو چنین ایدهای گام بر مـیدارد. فقدان موفقیت از سوی طرف سازش کار موجب رشد بیش از پیش جریـانات افراطی اسلامـی درون سطح منطقه و سرزمـینهای اشغالی شده است.
در واقع مناقشـه فلسطینی- اسرائیلی از آغاز که تا به امروز شاهد نبردهای متعدد و بعضا خونینی بوده است، نبردهایی کـه یک سوی آن حاکمـیت اسرائیل بوده و سوی دیگر آن را طیفی از فلسطینیهای بـه شدت متعصب مذهبی بـه نام «حماس» کـه قدرت را درون باریکه غزه قبضه کرده هست رویـارویی طرفین اگرچه بـه لحاظ توانمندی قابل قیـاس نبوده، اما اندک خسارات وارده بر پیکر اسرائیل به منظور این حکومت گران تمام شده است. کوچکی سرزمـینهای اشغالی درون کنار موشکپراکنیهای گاهبیگاه حماس از جنوب و حزبالله از شمال موجب نگرانی شـهروندان حکومت اسرائیل شده که تا آنجا کـه شماری از ساکنین سرزمـین های اشغالی مـهاجرت معبه خارج از اسرائیل را آغاز کردهاند.
بیگمان خروج بیش از پیش عناصر سکولار و عمدتا ثروتمند اسرائیل، دست تندروهای مذهبی را به منظور پیشبرد امورشان بیش از پیش باز مـیگذارد.
افزایش شـهرکها و اسکان اتدوکسها و مذهبیون افراطی منجر با تشدید فشارها بر فلسطینیها شده است. فارغ از اه شـهرکسازیها کـه منجر بـه چند پاره شدن سرزمـینهای فلسطینی و عدم تحقق ایده داشتن کشوری مستقل به منظور فلسطینیها است، این امر درون راستای تغییر بافت جمعیتی منطقه صورت مـیگیرد.
برآورد موقعیت اجتماعی ساکنین سرزمـینهای اشغالی نشان مـیدهد درون حالی کـه عموم ثروتمندان و اقشار مرفه و سکولار درون شـهرهای صنعتی همچون حیفا و تل آویو زندگی مـیکنند، قاطبه سکنـه شـهرکهای تازه ساخته شده را اقشار ضعیف و عموما مذهبی و تندرو تشکیل مـیدهند. نزدیکی مفرط شـهرکها بـه مناطق سفلسطینیها موجب درگیریهای خونین گاه و بیگاه مـیان طرفین شده است.
ساخت بیش از پیش این شـهرکها و تلاش ارتدوکسها و یـهودیـان مذهبی سنتی جهت استیلای بیشتر بر اسرائیل موجب نفوذ فزاینده تندروها درون شـهرکها شده که تا آنجا کـه در انتخاباتهای اخیر نتانیـاهو با ایدههایی همچون عدم برچیدن شـهرکها درون صورت رای آوردن توانسته هست ارای بالای شـهرکنشینان راب نموده و بر سکان نخست وزیری تکیـه بزند.
نکته حائز اهمـیت دیگر درون رابطه با ساخت پی درون پی شـهرکها و دست بالای تندروها آن کـه در حالی کـه یـهودیـان سکولار و مرفه و سرخورده از تداوم ناامنی درون اسرائیل درون پی کوچ بـه اروپا و آمریکا برآمدهاند، بر مـیزان ورود یـهودیـان آفریقاییتبار و خاورمـیانـهایتبار کـه به لحاظ مالی و فکری درون مضیقه بوده و عموما بـه اقشار مذهبی وابستهاند و جهتب زندگی بهتر بـه اسرائیل مـیآیند افزوده شده است. نفوذ و جایگاه مستحکم یـهودیـان مذهبی را مـیتوان درون وزن احزاب وابسته بـه آنها درون انتخاباتها مشاهده نمود کـه به مرور و طی سالهای اخیر افزایش یـافته است.
در تعریف یـهودیـان مذهبی و یـا تندرو نکته قابل ذکر آن کـه هستند شماری از یـهودیـان مذهبی کـه با اصل صهیونیسم و اسرائیل مخالف بوده و آن را بـه چالش کشیدهاند، اما گروههای فوق درون قیـاس با وزن تندروهای موافق اسرائیل درون اقلیت هستند.
در عصری کـه اکثریت قریب بـه تمام دولت های غربی و توسعه یـافته خود را سکولار مـیدانند، سازمان دولت درون اسرائیل و هم حماس درون فلسطین رابطه پیچیده و منحصر بـه فردی با مذهب دارند. رابطه دولت و دین درون اسرائیل درون واقع بـه حدی پیچیده هست که اکثر اسرائیلیها نیز از آن تصویر روشنی ندارند، چه رسد بـه مردمـی کـه فقط از راه دور درباره اسرائیل چیزهایی شنیدهاند.
ارتدوکسهای مذهبی از همان بدون اشغال سرزمـین های فلسطینی دولت صهیونیستی را بـه مثابه دستگاهی به منظور اجرای احکام شریعت یـهود مـیخواستند و بر ماهیت دینی دولت اصرار مـیورزیدند، حال آن کـه سکولارها درون پی جدایی دین از دولت و تشکیل دولتی بر پایـه ملیت یـهود بودند. اختلاف بین دو طرف بـه اندازهای ژرف بود کـه از تدوین قانون اساسی به منظور اسرائیل بازماندند و هنوز هم بعد از گذشت حدود هفتاد سال از تاسیس دولت اسرائیل، این رژیم قانون اساسی ندارد و بر مبنای سلسله قوانینی عادی اداره مـیشود کـه به نام قانون پایـه شـهرت دارند.
فقط خاخامهای ارتدواز این قدرت برخوردارند کـه یـهودی بودن فردی را تایید یـا رد کنند و این مسئله درون جامعهای کـه هویت یـهودی فرد به منظور وی حق شـهروندی و استفاده از امتیـارات ویژهای بـه همراه دارد، بینـهایت مـهم است.
خاخامهای ارتدودر عین حال، اقتدار خود را درون امور ازدواج و طلاق حفظ د و از این طریق ازدواج عرفی درون اسرائیل را با مانع روبهرو ساختند. گذشته از حیطه اقتدار انحصاری خاخامـیت ارتدودر برخی امور عمومـی مذهبی، دولت اسرائیل به منظور رضایت مذهبیها خود را بـه اجرای پارهای از احکام شریعت نیز متعهد کرده هست که از آن جمله مـیتوان بـه ممنوعیت صرف گوشت خوک درون سربازخانـهها، ممنوعیت حمل و نقل دولتی درون روز شنبه و معافیت طلاب مدارس تلمودی از خدمت نظام وظیفه اشاره کرد.
دو حزب مذهبی شاس و یـهودیت توراتی متحد کـه اولی نماینده یـهودیـان ارتدوسفاردی(دارای ریشـه شرقی) و دومـی نماینده یـهودیـان ارتدواشکنازی(دارای ریشـه غربی) بهشمار مـیروند، هم اکنون فعالترین احزاب ارتدومذهبی درون اسرائیلند و با ورود بـه بازیهای ظریف پارلمانی درون اسرائیل و پیوستن بـه دولتهای ائتلافی یـا گسستن از آنها، بهخوبی از امتیـازات خود بهره مـیبرند. امتیـازهایی کـه به نظر و به مرور زمان درون حال افزایش است.
ریولین رییس جمـهور اسرائیل، طی سخنان کـه برای اولینبار صراحتا بـه معضل خطیری کـه گریبان اسرائیل را گرفته اشاره نموده و گفته هست که خانوادههای اعراب و همچنین یـهودیـان ارتدوافراطی فرزندآوری بیشتری درون مقایسه با خانواده یـهودیـان سکولار دارند. درون این حال با کاهش شمار مـهاجرتها بـه اسرائیل شاهد افزایش درخواست مـهاجرت یـهودیـان سکولار بـه کشورهای اروپایی هستیم. این موضوع چالشهای زیـادی به منظور اسرائیل بههمراه خواهد داشت، اول این کـه یـهودیـان ارتدوافراطی و اعراب کـه پرچم اسرائیل را بـه اهتزار درون نمـیآورند و سرود ملی را نمـیخوانند فرمول کشور دمکراتیک و یـهودی را رد مـیکنند و آن را قبول ندارند. ریولین تنـها سیـاستمداری بوده هست که درباره این موضوع و اهمـیت آن سخن گفته است.
معضل دوم و مـهمتر یـهودیـان سکولار درون جامعه را مـیتوان روند فزاینده زاد و ولد اعراب فلسطینی دانست. فارغ از جمعیت چند مـیلیونی عربهای فلسطینی ساکن درون باریکه غزه، کرانـه باختری و اردوگاههای مستقر درون لبنان، سوریـه، اردن و سایر کشورهای عربی کـه به شکل چشمگیری درون حال رشدند، شماری از اعراب درون سرزمـینهای 1948 کـه هماکنون جزئی از خاک اسرائیل محسوب مـیشود مشغول بـه زیستاند. جمعیت فوق کـه عموما تابعیت اسرائیل را نیز بر عهده دارند بر خلاف یـهودیـان سکولار از زاد و ولد بالایی برخوردارند که تا آنجا کـه با وجود شرایط تبعیضآمـیز تحمـیل شده بـه آنان نظیر موقعیت اقتصادی و فرهنگی پایین، بـه مرور بر مـیزان جمعیت خود افزودهاند و زنگ خطر را به منظور صهیونیستها بـه صدا درآوردهاند. اعراب اسرائیلی درون انتخابات پارلمانی اخیر اسرائیل توانستند بهعنوان سومـین حزب بزرگ وارد پارلمان گردند.
احزاب و سازمانهای سیـاسی اسرائیل
نقاط اشتراک و اختلاف احزاب لیکود و کارگر و تاثیر همـه این جریـانها بر سیـاست خارجی اسرائیل کـه در آن مسئله اندیشـه و رفتار تهاجمـی این حکومت مورد بحث قرار مـیگیرد. احزاب لیکود و کارگر دو جریـان و طیف اصلی هستند کـه در پیدایش و تکوین جامعه «صهیونیستی» اسرائیل و سیـاست و تاریخ آن نقش عمده داشته و هر یک بـه شیوه خود درون پی برآورده ساختن منافع و توسعهطلبی اسرائیل بودهاند.
جریـان راست اسرائیل بهعنوان یک جریـان و گروه عمده، بر مبنای نـهاد و هنجارهای «صهیونیسم»، بـه صورت عاملی تعیینکننده درون رفتار و انطباق تهاجمـی اسرائیل درون عرصه سیـاست خارجی عمل مـیکند. بررسی و تبیین چنین کارکردی علاوه بر اهمـیتی کـه به خودی خود دارد، اجازه خواهد داد که تا طیف سیـاسی و دو جریـان چپ و راست اسرائیل بـه صورت مقایسهای مورد مطالعه قرار گیرد. بهاین ترتیب، های پایـهگذار، احزاب، مبانی فکری، ایدئولوژیکی، تفاوتها و شباهتهای دو جریـان اصلی درون طیف سیـاسی اسرائیل درون کنار مشخصههای حاکمـیت حزبی اسرائیل، بهصورت مقایسهای مورد مطالعه قرار مـیگیرد. پرداختن بـه اندیشـه و رفتار تهاجمـی تصمـیمگیران اسرائیل درون عرصه سیـاست خارجی نیز شیوه رفتاری و نقش هر یک از دو جریـان، بهویژه جریـان راست را درون جهتگیری انطباق تهاجمـی آن نشان خواهد داد.
در بررسی طیفهای سیـاسی، عموما، بـه مفاهیمـی چون «تندرو»، «لیبرال»، «مـیانـهرو»، «محافظهکار» و «مرتجع» بر مـیخوریم کـه هر یک درون رابطه با دو مفهوم «تغییر سیـاسی» و «ارزشهای سیـاسی» جایگاه تقریبا مشخصی درون طیف سیـاسی و در مـیان دو قطب چپ و راست بـه خود اختصاص مـیدهند. تندروها، خود را شدیدا با وضع موجود ناسازگار مـیبینند. بنابراین آنها خواهان یک تغییر آنی و عمـیق درون نظم موجود بوده و از هر چیز جدید و متفاوت حمایت مـیکنند. تندروها درون زمـینـههای مختلف با یکدیگر تفاوت دارند، اما مـهمترین تفاوت آنها درون ابزاری هست که به منظور دست آوردن تغییرات مورد نظر بـه کار مـیگیرند.
طیف راست با ناخشنودی کمتری درون مقایسه با تندروها، خواهان تغییرات اساسی درون روش لیبرالها هستند. لیبرالیسم از یک پایـه فلسفی برخوردار هست که بـه دو عرصه کلاسیک و معاصر تقسیم شده است. درون حالی کـه لیبرالهای کلاسیک گرایش بـه تاکید بر فرد و حقوق مالکیت دارند، لیبرالهای معاصر جامعه را بـه صورت جمعدیده و بر حقوق بشر تاکید دارند. اما هر دوی آنها بـه سیستم سرمایـهداری و استثمار انسان از انسان تاکید دارند.
مـیانـهروها که تا حدودی درون جامعه مشکل کمتری مـییـابند، و بیمـیلی آنها بـه تغییر تنـها درون مورد محافظهکاران متمرکز است. محافظهکاران کـه در جنبههای مختلف با لیبرالها تفاوت دارند، اعتقاد زیـادی بـه اخلاق ندارند. درون نتیجه، محافظهکاران بـه تلاشهایی کـه برای «تغییر» صورت عمل بـه خود مـیگیرد، شک دارند. زیرا از آن مـیترسند کـه مداخله بیجا همـه چیز را از آنچه کـه هست بدتر کند.
اگر چه هر کدام از موقعیتهای پیشین درون طیف سیـاسی بنابر سرعت، عمق و روش لازم به منظور تغییر با یکدیگر تفاوت دارند، اما همـه آنها از اصلاحات «پیشرفتگرایـانـه» درون جامعه حمایت کرده و آن را مـیپذیرند. بدینسان، هر کدام از آنها تغییر درون جامعه را با ابتکارات متفاوتی پیشنـهاد مـیکنند. درون مقابل، مرتجعان مـیگویند کـه سیـاست حتما معشود و نـهادهای دورههای گذشته مجددا بر قرار گردند. مرتجعان ارزشهای جدید را رد کرده و بر آنند کـه جامعه حتما ردپای پشت سر خود را گرفته، بهعقب بازگشته و سیستم سیـاسی پیشین را دوباره برقرار کند.
اساسا افراد و گروهها درون طیف سیـاسی راست، اقتدار، نخبهگرایی، و حقوق مالکیت را محترم مـیشمارند. درون حالی کـه در طیف چپ بر آزادی، برابری انسانی، و حقوق بشر تاکید مـیشود. گذشته از عقاید سیـاسی، محرکهای دیگری نیز وجود دارند کـه موجب مـیشوند افراد درون طیف چپ یـا راست قرار گیرند. برخی از مردم درون زندگی خود خواهان ثبات بوده و با تغییر مخالف هستند. برخی دیگر نیـازمند تغییر به منظور رسیدن بـه خواستههای خود بوده و خود را درون طیف چپ مـییـابند. درون همـین حال هستندانی کـه مـیخواهند همـه چیز بـه گونـهای باشد کـه در زمانهای گذشته بوده است. اقتصاد نیز نقش و جایگاه مـهم خود را دارد. فقرا کـه چیزی به منظور از دست درون تغییر ندارند. ممکن هست امـیدوار بـه دستاورهایی از سیـاستهای مساواتطلبانـه باشند، درون حالی کـه ثروتمندان ممکن هست طرحهای تغییر را تهدیدی به منظور منافع اساسی خود ببیند و بنابراین خود را درون طیف راست جای مـیدهند. سن و سال نیز عامل دیگری است. عموما افراد جوان کـه علاقه اندکی بـه وضع موجود دارند، متمایل بـه چپ هستند و اغلب افراد مسن گرایش بـه حفظ جامعه موجود دارند.
در عین حال، طیفبندی جریـانات سیـاسی مختلف اسراییل از ویژگیهای خاصی برخودار است. جریـانات سیـاسی اسراییل نـه فقط درون رابطه با دو مفهوم «تغییر» و «ارزشهای سیـاسی»، بلکه همچنین درون رابطه با مفهوم «ایدئولوژی» جایگاه خود را درون طیف سیـاسی اسراییل تعیین مـیکنند. اختلافات ایدئولوژیک درون اسراییل نیز عمدتا حول دو مسئله مناطق اشغالی و بحث پیرامون رابطه دین و دولت متمرکز است.
آشکارترین طیفبندی سیـاسی درون اسراییل، نحوه صفبندی احزاب آن است. درون این کشور درون دوره تاریخی 96 ـ 1991 حدود 18 حزب سیـاسی فعالیت داشتند و از این مـیان 14 حزب بـه طور انفرادی یـا ائتلافی درون مجلس حضور داشتند. بیشتر احزاب ریشـه درون دوره «یشوف»(جامعه یـهودی فلسطین پیش از تشکیل حکومت اسراییل) داشتهاند. احزاب متعدد دیگری نیز بعد از استقلال درون عرصه سیـاسی این کشور ظهور کرده و بعضا حذف شدهاند.
استحکام و سختی زیست سیـاسی اسراییل از وجود تعهدات ایدئولوژیک سنگین ناشی مـیشود. اختلافات ایدئولوژیک، با گسترش فعالیتهای حزبی بـه عرصههای فرهنگی، اقتصادی، آموزشی و رفاهی، موجب دایمـی شدن این اختلافنظرها مـیشود. نظام انتخاباتی، با مشخص نمایندگی سهمـیهای فهرستهای حزبی، موجب مرکزیت اقتدا حزبی مـیشود. زیرا نمایندگان درون فقدان پشتوانـه محلی به منظور انتخاب مجدد خود، حتما مطلقا از اقتدا مرکزی حزب تبعیت کنند. کثرت احزاب سیـاسی درون اسراییل نیز ناشی از سهمـیهای بودن نمایندگی و اختلاف نظرهایی هست که درون مورد مسائل مختلف وجود دارد. این مزیت نظام انتخاباتی اسراییل کـه در آن احزاب کوچک نیز مـیتوانند تعدادی از کرسیـهای مجلس را با خود اختصاص دهند، موجب شده هست که احزاب کوچک بیشماری درون انتخابات شرکت کنند. همچنین دایما مجموعهای از احزاب و گروههای ناپایدار، انشعابی و گروههای
اصلاحطلبی کـه موقتا درون کنار هم قرار گرفتهاند، وجود داشتهاند. احزابی کوچک کـه وابسته بـه شخصیتهای خاص آن امکان حضور مـییـابند. درون سه دهه اول موجودیت اسراییل گروهبندی کارگر و پس از آن گروهبندی کارگر و لیکود درون کنار یکدیگر توانستهاند ثبات لازم را درون عرصه سیـاسی این کشور حفظ کنند.
با وجود این، گفته مـیشود واقعیـات سیـاسی جامعه سیـاسی حکایت از آن دارد کـه اجماع نظری عمومـی بین احزاب درون مورد هویت و حیـات «ملی» وجود دارد، اما اختلاف عمـیقی نیز بر سر موضوعات اقتصادی، اجتماعی، مذهبی، اخلاقی، و سیـاست خارجی وجود دارد. این اختلافنظرها نـه فقط موجبات صفبندی قطبهای عمده چپ و راست را فراهم مـیآورد، بلکه صفبندیهایی را نیز درون مـیان خود احزاب چپگرا یـا راستگرا بهخاطر شدت و ضعف طرفداری از سیـاستهای چپگرایـانـه یـا راستگرایـانـه بـه وجود مـیآورد. بدینسان کثرت احزاب اسراییل با گرایشهای متنوع موجود مـیتواند طیف سیـاسی این کشور را از راست افراطی که تا چپ این طیف پر کند.
«راست رادیکال کـه حاصل های افراطی دوره یشوف و بعد از آن هست و احزابی چون تسومـیت، کاخ، مولیدت و گوش آمونیم را درون بر مـیگیرد؛ و «راست معتدل» کـه محصول تغییر و تحول درون مواضع احزاب فرا ارتدواسراییل درون دو دهه اخیر بوده، احزابی چون آگودات اسراییل، شاس و دیگل هتورا را شامل مـیشود.
جناح چپ اسراییل عمدتا « صهیونیستی کار» هست که سابقه آن را درون سالهای دهه 1870 مـیتوان دید. اگر چه بـه هنگام برگزاری اولین کنگره صهیونیسم درون «بال» سویس، اثری از سوسیـالیسم نبود، اما تنـها بعد از چند سال احزاب صهیونیست ـ سوسیـالیست توانستند نقش محوری درون «باز خیز ملی» یـهود را بهعهده گرفته و در عرض زمان اندکی بیش از سه دهه، صهیونیسم کارگری را بهعنوان قویترین نیروی سیـاسی صهیونیسم مطرح کنند. اولین یـهودیـان سوسیـالیست شدیدا تحت تاثیر سوسیـالیسم روسی و رهبران آن قرار گرفتند. اما فقدان تجانس بین یـهودیـان و جامعه روسیـه مانع از ادغام آن درون درون سوسیـالیسم روسی شد و بنابراین، اندیشـه «سویـالیست ـ صهیونیست» راه خود را جدا کرد و بهطور مستقل نمایـان شد.
«نحمان سیرکین»(1924-1868) نخستین پیـامآور و رهبر صهیونیسم کارگری بود. نظریـههای وی تاثیر عمدهای بر بسیـاری از معاصران چپگرای آن داشت. از دیدگاه وی، «بینالمللی شدن» هدف نـهایی و اجتنابناپذیر تاریخ است، اما استقلال ملی نیز مرحله و قدمـی ناگزیر به منظور رسیدن بـه آن هست و یک دولت مستقل گامـی تاریخی و ضروری به منظور حل مسئله یـهودی مـیباشد. «سیرکین»، رهبری بوژوازی صهیونیسم را رد کرد و معتقد بـه یک خالص تودهای به منظور رسیدن بـه این هدف بود. او صهیونیسم فرهنگی «عام» را رد مـیکرد اما، منازعه طبقاتی را بهعنوان یکی از موضوعات اصلی تاریخ یـهود مـیدانست.
بر خلاف حزب «کارگران سوسیـالیست یـهود روسیـه»، کـه حل مسئله یـهودی را درون موفقیت سوسیـالیسم درون سطح جهان مـیدانست، «گروههای کارگری» راهحل را درون صهیونیسم جستجو مـید. از اینرو درون « کارگران صهیون»(بوعالی تیسون) کـه توسط «پیربوروکوف» (1917ـ1881) بنیـانگذاری شد، گرد آمدند. درون موج دوم مـهاجرت، درون سالهای 904 که تا 1914، 35 که تا 40 هزار مـهاجر از روسیـه، کشورهای اروپای شرقی و اتریش(با مـیانگین 3 هزار نفر درون سال) بـه فلسطین شتافتند. ویژگی برجسته این مـهاجرت، گرایش کارگری آن بود. بیشتر آنها عضو اتحادیـه کارگری صهیونیستی بوده و چندین اتحادیـه مانند اتحادیـه کارگران درون سازمان کشاورزی یـهودا(در سال 19911) را درون فلسطین بنیـان نـهادند.
این کارگران درون دو گروه رقیب تحت عناوین «بوعالی تیسون» و «هابوعیل هاتسعیر» سازمان یـافتند کـه هر دو درون زمستان 1905 موجودیت یـافته بودند. بوعالی تیسون درون سال 1942 حزبی ایدئولوژیک با سنت سوسیـال دمکراتیک بود و هابوعیل هاتسعیر بـه عملگرایی باور داشت. درون کنفرانس لاهه(1970)، اتحادیـه جهانی کارگران صهیون با طرح «اوگاندا» مخالفت د و گروههایی چون «کارگران جوان»، «نگاهبانان جوان» و «کار متحدان» را تاسیس د کـه هدف آن متحد و سازمان کلیـه کارگان یـهودی، ارتقای سطح زندگی آنان، و نمایـاندن مشکلات و نظریـات آنها و تعالی بخشیدن بـه آمال و آرزوهای صهیونیستی بود.
در سال 1930، از ادغام دو حزب «اتحادیـه کار»(آحدوت هعفودا) و کارگران جوان(بخشی از هیستادورت) تاسیس شد. «احدوت هعفودا» درون سال 1944 از حزب ماپای جدا شد و سپس با بعضی از گروههای دیگر ائتلاف کرد و در سال 1948 حزب «متحد کارگران» معروف بـه «مپام» را تشکیل داد. بدین ترتیب، همزمان با تشکیل دولت اسراییل، دو حزب کارگری درون صحنـه سیـاسی آن وجود داشت: حزب بزرگتر ماپای، با گرایش سوسیـالیستی عملگرایـانـه و حزب کوچکتر، مپام با گرایش سوسیـالیستی عملگرایـانـه و حزب کوچکتر، مپام با گرایش سوسیـالیست ـ مارکسیستی. اما درون پی اختلافات درون گروهی درون ماپای «اتحادیـه کار ـ کارگران صهیون» و «فهرست کارگران اسراییل»(رافی)، استقلال یـافتند و تعداد احزاب کارگری اسراییل را بـه چهار حزب رساندند. ماپای بـه همراه اتحادیـه کارگران صهیون اولین گروهبندی احزاب کارگری(معراخ1) را بـه وجود آورد. درون سال 1968، سه حزب ماپای، اتحادیـه کار و رافی درون یکدیگر ادغام شده و حزب «کارگر اسراییل» را بـه وجود آوردند و با ادغام حزب کار اسراییل و مپام درون سال 1969(معراخ2) بـه وجود آمد کـه تا کنون پابرجاست.
حزب سوسیـال ـ دمکرات کارگران اسرائیل، بزرگترین حزب اسراییل از هنگام پیدایش آن هست که درون سال 30ـ1929 با وحدت هابوعیل هاتسعیر و احدوت هعفودا شکل گرفت و در سال 1986 درون اتحادیـه دیگری با احدوت هعفودا و رافی حزب کارگر اسراییل را تشکیل داد. ماپای از جمله احزاب دیرپای اسراییل از هنگام استقلال آن بوده و بهعنوان محور همـه ائتلافهای چپ عمل کرده و نقش تعیینکنندهای درون شکلدهی بـه سیـاست خارجی و مسائل دفاعی و مالی اسرائیل داشته است. درون واقع تصمـیمات عمده درون این عرصههای، به منظور مدتها، درون داخل ماپای اتخاذ مـیشد، نـه از طریق یک فرایند مـیان حزبی. مـهارت بینظیر اعضای ماپای درون جذب ایدهها، سیـاستهای و انشعابها، درون کل مـیزان بالایی از ثبات را درون سیـاست اسراییل تضمـین مـیکرد. این حزب، اتحادیـههای تجاری، هیستادورت، و مجلس و آژانس یـهود را تحت کنترل خود داشت و قویترین حزب چه درون جهانی صهیونیست و چه درون ساخت انتخاباتی یـهودیـان فلسطین بـه شمار مـیرفت. گرایش اصلی این حزب سوسیـالیسم عملگرایـانـه بود کـه با مارکسیسم فاصله زیـادی داشت.
جایگاه برتر ماپای درون اصول اساسی برنامة دولت اسراییل تبلور یـافته است. بـه گونـهای کـه اصول پنجگانة سیـاست خارجی سال 1949 و همچنین برنامـههای اعلام شده از طرف ماپای درون مبارزات انتخاباتی 1959 و 1961 درون اصول سیـاست خارجی اسراییل گنجانده شده و آن را بـه این شکل درون آورد:
خلع سلاح عمومـی و کلی و صلح جهانی؛ صلح(عدم پیمانهای تهاجمـی) با همسایگان عرب؛ خلع سلاح عمومـی و کلی(منطقه خاورمـیانـه)؛ همکاریهای بینالمللی طبق اصول سازمان ملل متحد؛ دوستی با همـه دولتهای صلحطلب؛ دوستی با ملل آسیـا و آفریقا؛ حق یـهود به منظور یـاری و بازگشت بـه اسراییل؛ گرد هم آوردن تبعیدیها؛ حاکمـیت، یکپارچگی سرزمـین و استقلال؛ دمکراسی.
بعد از 1966 و با تشکیل معراخ (گروهبندی ماپای واحدوت هعفودا)، احزاب دیگر نیز توانستند درون شکلدهی بـه اصول سیـاست خارجی اسراییل نقش بازی کرده و تکتازی و اقتدار ماپای را زیر سئوال برند.
احدوت هعفودا حزب ناسیونالیست چپ درون مورد اختلافات اعرابـاسرائیل نظامـیگرا و مصالحهناپذیر است. احدوت هعفودا درون مقایسه با ماپای، نظامـیگرایی، ناشکیبایی و پویـایی بیشتر، و مردانی جوانتر داشته و البته درون عین حال انشعابی از صهیونیسم کارگری بوده است. احدوت هعفودا بیشتر از ماپای و کمتر از مپام بـه عقاید سوسیـالیستی تعهد داشته و ناسیونالیستتر از مپام و عملگراتر از هر دوی آنها بوده است. درون یک اصطلاح نموداری، مپام سوسیـالیست چپ، ماپای سوسیـال دمکرات واحدوت هعفودا ناسیونالیست چپ است. این موقعیت مـیانـه درون مرکز چپ طیف سیـاستهای اسرائیل همچنین نشانگر خواستههای سیـاست خارجی احدوت هعفودا نیز مـیباشد.
در سطوح جهانی و دو جانبه، احدوت هعفودا شبیـه مپام است. موافق اتحاد با ایـالات متحده نیست و خواهان بازگشت بـه یک سیـاست مستقل و غیر انطباقی، حامـی همزیستی مسالمتآمـیز و ممنوعیت تسلیحات هستهای است. از دیدگاه این حزب مرزهای29 نوامبر قطعنامـه تقسیم 1947 سازمان ملل و مفهوم «دولت کوچک دو ملیتی» مطلق هستند. هیچگونـه مصالحه درون مورد سرزمـین نباید انجام گیرد. آوارگان عرب حتما در سرزمـینهای بدون استفاده کشورهای عرب اسکان یـابند. اسرائیل حتما برای کمک بـه صلح درون چارچوب مذاکرات صلح، آماده باشد. درون عین حال ارتش و امنیت حتما تقویت شود و در صورت لزوم قاطعانـه اقدام گردد.
مپام، حزب صهیونیست ـ مارکسیست کارگران متحد، درون سال 1948 با اتحاد «هاشومـیر هاتزایر» و احدوت هعفودا شکل گرفت. این اتحاد پایدار نماند و در مورد مسائلی چون موضعگیری درون مقابل اتحاد شوروی سابق، عملیـات نظامـی ضد کشورهای عربی مجاور و پذیرش عضویت اعراب درون هیستادورت، دچار اختلاف و انشعاب شد. احدوت هعفودا درون سال 1954 از مپام جدا شد، درون سال 1969 بـه رهبری حزب کارگر بـه معراخ پیوست، درون سال 1988 کناره جست و در سال 1992 با «راتس» و «مـیرتص» ادغام شد.
مپام درون سه مورد درون مواضع و اه و سیـاسی خود تجدید نظر کرده است. درون مرحله نخست (1969 ـ 1948)، ایدئولوژی حزب ترکیبی از اندیشـه صهیونیسم و مارکسیسم بود. از لحاظ سیـاسی مواضع آن با ماپای، درون مسائل داخلی و خارجی و در قبال اعراب، اختلاف شدید داشت و مشارکت با احزاب لیبرال و دینی را بـه جای احزاب چپگرا رد مـیکرد. از نظر اقتصادی نیز بر همکاری سه بخش دولت، هیستادورت و بخش تاکید داشت. درون مرحله دوم(1974 ـ 1969)، ضمن بازنگری درون مواضع فکری و سیـاسی بـه ویژه بـه دنبال جنگ ژوئن 1967، اندیشـه مارکسیستی و مواضع حزب کارگر درون پیش گرفته شد. اما همچنان گرایش بـه سوسیـالیسم، دفاع از حقوق کارگران و اقشار فقیر، مـیانـهروی و تمایل بـه صلح درون حزب وجود داشت. با پیوستن بـه معراخ، مواضع قبلی که تا حدود بسیـاری تغییر یـافت و تاثیر خود را از دست داد.
در مرحله سوم(1984 بـه بعد)، مپام سعی کرد هویت و نقش خاصی به منظور خود بـه وجود آورد و خصوصا درون امور اجتماعی مواضع خود را تشدید کرده؛ از جمله: مسائل مربوط بـه مناطق اشغالی، شـهرکسازی، حقوق ملت فلسطین، صلح با اعراب و تکیـه بر مساوات مـیان شـهروندان یـهود و عربهای مقیم اسرائیل، از اصول کلی مپام بود. درون مبارزه انتخاباتی سال 1992، مپام درون ائتلاف با «شینوی» و «راتس» فراکسیون پارلمانی مـیرتص را تشکیل داد که تا در راستای وحدت بخشیدن بـه نیروهای صلح یـهودی درون اسرائیل جهت احراز کرسیهای بیشتر درون پارلمان، زمـینـه شکست لیکود و پیروزی کارگر را فراهم کند.
مـیرتص، برنامـه انتخاباتی مـیرتص درون انتخابات سال 1992 بـه این شرح بود:
احترام بـه حقوق فلسطینیـان درون تعیین سرنوشت خود درون کرانـه باختری و نوار غزه؛ احترام بـه تصمـیم ملت فلسطین درون مورد سرنوشت خود(در چارچوب کنفدارسیون با اردن، یـا بهطور مستقل) با توجه بـه مسائل امنیتی؛ پذیرفتن مذاکره با «ساف»، مشروط بر آنکه ساف اسرائیل را بهرسمـیت شناخته و با تروریسم مخالفت کند؛ توافق صلح با اعراب طی پیمانهای مرحلهای و اعطای خود مختاری بـه مناطق اشغالی درون قالب هدفی زودرس و یـافتن راهحلی موقت بـه منزله رسیدن بـه راهحلی نـهایی و همـیشگی؛ توقف فوری شـهرکسازی یـهودی؛ آمادگی به منظور پذیرش راه حلی مـیانـه.
تدابیر امنیتی و خلع سلاح مناطق کـه اسراییل از آن عقبنشینی مـیکند؛ اورشلیم پایتخت اسرائیل بوده و قابل تجزیـه نیست و پس از انعقاد پیمان صلح کلیـه مسائل دینی و ملی لحاظ خواهد شد.
حزب کارگر اسرائیل، تقریبا بهعنوان رهبر و مظهر جریـان چپ اسرائیل از اتحاد سه حزب مپای، احدوت هعفودا و بوعالی تیسون و رافی درون سال 1986 تشکیل شد. حزب کارگر یک حزب سوسیـال دمکرات صهیونیستی هست که درون واقع ساختار و محور اصلی آن همان حزب مپای است. احزاب کارگری بـه رهبری مپای و بعدا حزب کارگر که تا سال 1977 قدرت سیـاسی درون اسراییل را درون اختیـار داشتند. و در انتخابات 1984 و 1988 نیز درون دولت ائتلافی با لیکود تشکیل دادند. درون انتخابات 1992، حزب کارگر دوباره قدرت را درون اسراییل بـه دست گرفت. درون انتخابات 1966، این حزب درون ائتلاف با حزب مـیرتص از جناح راست بـه رهبری لیکود شکست خورد، اما درون انتخابات 1999 بـه رهبری «ایـهود باراک» بـه پیروزی رسید.
برنامـههای حزب کارگر، بـه این شکل بود که: اعلام آمادگی به منظور مذاکره با شخصیتهای فلسطینی کـه اسرائیل را بهرسمـیت مـیشناسند، مخالف تروریسم هستند و قطعنامـههای 242 و 338 را قبول دارند، پذیرش حقوق فلسطینیـان، تحقق صلح درون مراحل زمانی متعدد، مشارکت اردن درون مذاکرات، باقیماندن اورشلیم و دره اردن و شمال غرب بحرالمـیت بهعنوان مرزهای امنیتی اسراییل، حفظ مناطق حیـاتی مانند اطراف اورشلیم و «گوش هتسیون»، توقف روند شـهرکسازی بـه استثنای قدس و دره اردن، حفظ آبادیهای یـهودینشین درون مناطق مورد عقبنشینی اسرائیل و حل مشکل پناهندگان فلسطینی خارج از فلسطین اشغالی راهحل منطقهای درون مورد سوریـه، ادامـه سلطه اسرائیل بر شـهرکهای یـهودینشین درون جولان، ایجاد تضمـین به منظور منافع امنیتی اسرائیل از طریق خلع سلاح مناطق وسیع و کاهش نیروهای نظامـی. درون مورد لبنان نیز این حزب قایل بـه انعقاد پیمان صلح با آن، آزادی لبنان از نفوذ و سیطره سوریـه، خروج نیروهای بیگانـه و تروریست از آن، توقف اقدامات تروریستی و دفاع از مرزهای شمالی اسرائیل از طریق ایجاد نوار امنیتی درون جنوب لبنان و دیگر ترتیبات امنیتی بود.
حزب کارگر و بهتبع آن جناح چپ اسراییل نشان داده هست که درون راستای وصول بـه اه سیـاست خارجی روش و تاکتیکهای خاص خود را بـه کار مـیگیرد. گرایش بـه راهبرد تهاجمـی با وجود اعلام سیـاستها و راهبردهای دفاعی و عملکرد متناقض با برنامـههای اعلام شده درون انتخابات از جمله مشخصههای همـین حزب بوده است.
تجدیدنظرطلبان صهیونیست، زمانی ایجاد شد کـه از دیدگاه حامـیان این شرایط سختی صهیونیسم را احاطه کرده بود، بدین گونـه که: «حکومت بریتانیـا درون فلسطین درون کل بـه هیچوجه نسبت بـه صهیونیست جانبدارانـه نبود و اعراب نیز فعالانـه با آن خصومت مـیورزیدند. اعلامـیه بالفور بـه تدریج رو بـه فرسایش مـیرفت، مـهاجران بـه نسبت اندک بودند و کشاورزی و صنعت بـه کندی گسترش مـییـافت. سازمان صهیونیستی ذخایری به منظور سرمایـهگذاریهای عمده نداشت. آنچه هرتزل رویـایش را داشت بـه خطر افتاده و آیندهای مبهم داشت. رکود و در برخی جنبهها فرسایش وجود داشت. درون همـین حال برخی سیـاستهای اروپا نشانگر آن بود کـه موقعیت جوامع یـهود حتی بیشتر پر مخاطره مـیشد. یـهودی آزاری بیش از جنگ جهانی اول تندتر شده و گسترش یـافته بود، بحران اقتصادی دهه 1930 کـه کشوری را بعد از کشوری دیگر درون برمـیگرفت، تند بادی سیـاسی را فراهم آورده و فضایی تاریک ایجاد مـیکرد.
در چنین شرایطی، نارضایـاتی نسبت بـه سیـاست صهیونیسم رسمـی گسترش یـافت. رهبران صهیونیسم بـه سستی و عدم ابتکار متهم شدند، و وایزمن شخصا مسئول عقبنشینیها شناخته شد و مورد اتهام ناتوانی درون تصمـیمگیری، اتکای مفرط بـه بریتانیـا، اتخاذ یک صهیونیسم مـینیـاتوری جدید، و خیـانت درون مـیراث هرتزل قرار گرفت. لهستان، جایی کـه یـهودیـان درون آن بحرانیترین وضعیت را داشتند، عرصه زایش تجدید نظرطلبی صهیونیستی گردید و بهسرعت بـه کشورهای دیگر گسترش یـافت. رهبری این را «ولادیمـیریوگنی ژابوتینسکی» بهعهده داشت.
ولادیمـیر یوگنی ژابوتینسکی متولد 1880 اودسا، و سازمانی را بنا نـهاد کـه قصد آن داشت که تا تحت عنوان «تجدید نظر طلبان صهیونیستی» منجی صهیونیسم رو بـه زوال حییم وایزمن باشد. زیرا ادامـه حیـات صهیونیسم منوط بـه ظهور انواع گروههای تروریست و نژادپرست بود کـه بنیـانگذار همـه آنها را حتما سازمان تجدید نظرطلبان صهیونیست دانست. این سازمان با هدف اجرای «مشت آهنین»، درون راه نیل بـه مقصود بانی گروههای تروریستی مثل «هاگانا»، «اشترن»، «ایرگون» و «بتار» محسوب مـیشود. مناخیم بگین و اسحاق شامـیر نیز از آموختهها و پرورشیـافتههای این گرایش هستند کـه نقش بهسزایی درون تحکیم پایـههای سیـاست مشت آهنین داشتهاند. بعدها درون سال 1948، مناخیم بگین بـه همراه گروهی از جنگویـان ایرگون، حزب «حروت» را بنیـان نـهاد کـه پیرو عقاید اصلاحطلبان و یک حزب راستگرای افراطی مـیباشد. حروت یکی از احزاب اصلی و محوری گروهبندی لیکود بوده است.
تجدیدنظرطلبان بـه رهبری ژابوتینسکی، اصولی به منظور صهیونیسم ارائه دادند کـه بهعنوان بخش عمدهای از مبنای تفکر راست درون اسرائیل ماندگار بوده است:
خارج نساختن شرق اردناز محدوده سرزمـین ملی فلسطینیـان. شرق اردن حتما جزیی از دولت یـهود باشد و بریتانیـا بـه تعهدات خود مبنی بر تشکیل دولت یـهودی درون دو طرف رود اردن توجه داشته باشد؛ برخورد شدید با اعراب و پاسخ شدید بـه تظاهرات و فعالیتهای مخالف آنها درون اعتراض بـه طرح صهیونیستی و اعلام این موضع کـه آنها جایی درون دولت یـهود ندارند؛ عدم ایجاد قید و بندهایی درون خصوص مـهاجرت بـه هر شکلی کـه باشد؛ اعتراض بـه سیـاست خرید زمـین و تقاضای مصادره تمامـی اراضی غیر مزروعی فلسطینیـان و تشکیل ذخیرهای از اراضی و قرار آن تحت اختیـار صهیونیستی؛ اعتراض بـه اصل تملک کلی صهیونیستها نسبت بـه اراضی و تقاضای ایجاد مالکیتهای کوچک؛ جلوگیری از گسترش اتحادیـههای کارگری و رشد اقتصادی آن.
حروت، حزب «آزادی» درون سال 1948 توسط تجدیدنظرطلبان بهعنوان جایگزین قانونی «اتسل»(سازمان ارتش ملی) تشکیل شد. درون واقع حروت با افول تجدید نظرطلب ولادیمـیرژابوتینسکی(1940 ـ 1880) بـه مثابه مـیراث دار آن تشکیل شد. هدف بگین درون ایجاد حروت حمایت از برنامـه تجدید نظر طلبها درون جامعه سیـاسی جدید حکومت اسراییل بود. حروت از حقوق جداناشدنی اقامت یـهودیـان درون جای جای اسرائیل و تمامـیت ارضی و تاریخی آن شامل کرانـه باختری حمایت مـیکند. دیگر سیـاستهای این حزب، شامل حداقل دخالت دولت درون اقتصاد و ایجاد سرمایـهگذاری آزاد به منظور جذب سرمایـههای عمده و آزاد و همچنین حق اعتصاب است. توان انتخاباتی حروت عمدتا ریشـه درون طبقات تهیدست «اشکنازیم» و «سفارادیم» دارد.
حروت، نگرش آشکار ناسیونالیسم یـهودی دارد، عمدتا بر خشونت تکیـه دارد که تا فرایندهای دموکراتیک، سرسختی درون دستیـابی بـه ادعای تاریخی «ارض اسرائیل» دارد و شارح برتو «الحاقگرایی» یـهود بوده است. نگرش جهانی حروت نیز علایق آن بـه اسرائیل و خاور نزدیک است. «یـاکف مریدور»، مرد دوم اتسل و رهبر ارشد پارلمانی این حزب، دیدگاههای این حزب را بـه روشنی بیـان کرده است: «دولت فعلی اسرائیل تنـها بخشی از سرزمـین تاریخی اسرائیل را بـه گونـهای کـه در کتاب مقدس آمده و به طور وسیع سرزمـین تحت قیمومت کـه هر دو سوی رود اردن را شامل مـیشود، درون اختیـار دارد. بنابراین، هدف اولیـه سیـاست خارجی ایجاد دوباره اسرائیل با آزادی دو طرف رود اردن مـیباشد و تا وقتی این سیـاست اجرا نشود، اسرائیل هرگز روی خوش نخواهد دید.»
در راستای رسیدن بـه این هدف، مریدور «تعقیب داغ» را پیشنـهاد مـیکرد کـه بنابر آن درون صورت هجوم «غارتگران» بـه مرزها، حتما آنها را که تا داخل مرزهای خودشان تعقیب کرد و هرگز باز نگشت. درون مورد مسائل جهانی، حروت بـه یک نگرش «ملیگرایـانـه» اولویت مـیدهد. از نظر مریدور «مسئله تعهد یـا عدم تعهد به منظور اسرائیل کـه نقش و نفوذی درون منازعات جهانی ندارد، اهمـیتی ندارد و در موضوعات مختلف اسرائیل حتما بر اساس منافع ملی خود عمل کند.»
از نظر حروت، تشکیل یک دولت کوچک دو ملیتی، یـهودی ـ عربی، اهانت و خواری به منظور صهیونیستهاست، اما درون صورت وقوع چنین امری، اعراب ساکن حتما به عنوان شـهروندان اسرائیل قلمداد شوند. علاوه بر این، «وحدت اسراییل درون مرزهای تاریخی خود کـه شامل شرق رود اردن مـیگردد، سیـاست نظامـی ضد کشورهای عربی به منظور آرام مرزها و جلوگیری از اقدامات فدائیـان فلسطینی، اقتصاد متکی بر تلاش فردی و رقابت آزاد، تبدیل اقتصاد دولت هستادروت و خصوصی بـه اقتصاد ملی، جدایی هستادروت از اتحادیـههای کارگری و انتقال مالکیت طرحهای آن بـه جمعیتهای تعاونی و تاکید بر ارزشهای دینی یـهودی، از جمله برنامـههای اعلام شده حزب حروت است.
حزب حروت درون سال 1966 تجزیـه شد و تعدادی از اعضای آن تحت عنوان حزب «مرکز آزادی» منشعب شدند. حروت با همکاری حزب آزادگان گروهبندی «غال» را تشکیل داد کـه بعدها محور گروهبندی لیکود گردید.
صهیونیستهای عام، طرفداران طبیعی سیـاست خارجی غربگرایی بودند. آنها طرفدار اتحاد با ایـالات متحده(در اوایل دهه پنجاه) بوده و ادعای آن را داشتند کـه اسرائیل بخشی از جهان آزاد است. درون سطح منطقهای، صهیونیستهای عام بـه ماپای نزدیکتر و معتقد بود کـه حضور اسرائیل درون خاورمـیانـه بر حق است. پرداختن بـه مسئله آوارگان عرب درون حوزه وظیفه جهان عرب هست و درون عین حال اسرائیل حتما بهدنبال وصول بـه راهحل صلح با همسایگان خود باشد. بـه هر ترتیب، صهیونیستهای عام و پیشرفتگرایـان درون سال 1961 درون هم ادغام شدند و حزب واحدی بـه نام «لیبرال» را تشکیل دادند. درون سال 1956، پیشرفتگرایـان تحت عنوان «آزادیخواهان مستقل» از حزب لیبرال جدا شدند. حزب لیبرال درون همـین سال بـه یک ائتلاف پارلمانی با حزب «حروت» وارد شد و گروهبندی «غال» را تشکیل داد. درون سال 1973 و با پیوستن احزاب جدید از جمله « زمـین» بـه «غال» حزب لیکود تشکیل شد.
در درون « ملی یـهودی» پیش از «استقلال» اسرائیل، سه جریـان عمده سیـاسی وجود داشت. صهیونیسم کارگری، صهیونیسم تجدیدنظرطلب و «صهیونیسم عام» کـه با وجود تنشهای اولیـه «جریـان سوم» محسوب مـیشد. درون بین رهبران این جریـان، حییم وایزمن، رییس سازمان صهیونیسم جهانی و اولین رییس «دولت اسرائیل» قرار داشت. حزب صهیونیسم عام بـه همراه «پیشرفتگرایـان»، سنت سوم درون عرصه سیـاسی اسراییل را بنا نـهادند. صهیونیستهای عام پیشرفتگرایـان سیـاستهایی نزدیک بـه هم داشتند. هر دو از احزاب مـیانـه، نماینده طبقه متوسط، حامـی سرمایـهگذاری خصوصی، طرفدار حقوق فردی و جدایی دین و دولت بودند و هر دو نیز بـه غرب و ارزشهای آن گرایش داشتند. درون عین حال تفاوتهایی نیز وجود داشت کـه اساسا بـه ترکیب اجتماعی اقتصادی آنها مرتبط است.
صهیونیستها عام متشکل از بازرگانان، صنعتگران، کشاورزان و پیشرفتگرایـان دارای مشاغل آزاد کـه عمدتا درون رشتههای حقوق، پزشکی، آموزشی، و روزنامـهنگاری فعالیت داشتند، بودند. بـه علاوه، رهبران صهیونیست عام ریشـههای نژادی ملی متفاوتی داشتند و بنابراین، صهیونیسم عام نماینده ترکیبی از بورژوازی طبقه متوسط بود کـه از مغازهدار کوچک که تا صاحب شرکتهای بزرگ را درون بر مـیگرفت و پیشرفتگرایـان سخنگوی افزارمندان و حرفهداران محسوب مـیشدند. پیشرفتگرایـان کـه ریشـه درون سن آنگلوساکسون دارند، حزب لیبرال چپ با گرایش بـه دولت رفاهی بودند و صهیونیستهای عام درون جامعه اسرائیل بـه نسبت محافظه کار تلقی مـیشدند.
«راست رادیکال» را مـیتوان درون پیش از سالهای 1948 درون تاریخ صهیونیسم جستوجو کرد. سنت ملیگرایی افراطی «یوری زوی گرینبرگ»، «بریت هابیرویونیم ولهی»، مـیراث رادیکال ولادیمـیر ژابوتینسکی و «بتار»، سنت «همگرای درون کارگری، و «مسیحگرایـان گسترش طلب»، «راوکوک»، چهار مکتب یـا فرقه هستند کـه هر یک سهمـی درون شکلگیری راست رادیکال اسراییل داشتهاند.
جنگ شش روزه 1967 و انعقاد پیمان کمپ دیوید 1978 دو عاملی بودند کـه عرصه را به منظور ظهور راست رادیکال درون قالب هایی چون «گوش آمونیم» و «رابی مـیرکاهان» آماده کرد و در واقع راسترادیکال از یک شکاف درون درون راست ناسیونالیست بـه عنوان واکنشی بـه توافقات کمپ دیوید 1978 کـه متضمنم اعطای امتیـازات قابل توجه سیـاسی و سرزمـینی تلقی مـیشد و رادیکالها با پذیرش آن مخالف بودند، ایجاد گردید. راست رادیکال، یک اردوگاه برآنند کـه تنـها اسرائیلیها و صهیونیستها خالص مـیباشند. آنها جلوههای بیگانـهستیزی بسیـاری از خود نشان مـیدهند و اغلب بر تبعیضات نژادی تاکید دارند.
راست رادیکال، بیشترین نفوذ را درون فرهنگ و سیـاست معاصر اسرائیل دارد و این بـه خاطر نفوذ پیچیده آن بر احزاب عمده اسرائیل و قاطعیت استثنایی اعضای آن موقعیت راهبردی حوزه انتخاباتی آن مـیباشد. از بزرگترین موفقیتهای راست رادیکال، توان آن درون نفوذ بر لیکود و حزب ملی مذهبی بوده هست بهگونـهای کـه یک چهارم رهبران و اعضای لیکود، جهان را از منظر اولویتهای ایدئولوژیمادین راست رادیکال مـیبینند. بارزترین مثال درون این مورد، آریل شارون است. شخصیتی بسیـار خشن و با پیروانی زیـاد، او همچون ایدئولوگهای راست رادیکال فکر مـیکرد و حرف مـیزد و نفوذ بسیـاری درون شوراهای حزب لیکود دارد. حزب ملی مذهبی نیز هدف راست رادیکال و بهویژه عملگرایـان جوان و مستعد «گوش آمونیم» بودهاند. درون واقع بین سالهای 1986 و 1988، حزب ملی مذهبی مـیل بـه تجدید سازمان ایدئولوژیک کاملی کرد کـه کاملا آن را درون آغوش راست رادیکال قرار مـیداد. دو عضو از سه عضو اصلی و برجسته حزب ملی مذهبی درون کنست از طریق رهبران رادیکال لیکود و حزب ملی مذهبی بر بسیـاری از فرا ارتدوکسهای «اگودات اسرائیل» و «شاس» و به تبع آن صدها هزار اسراییلی اعمال نفوذ مـیکنند. تشکیل «جبهه ارض اسرائیل» درون سال 1989 بـه نشانـه مخالفت با هر گونـه مصالحه سرزمـینی از جمله اهرمهای پارلمانی راسترادیکال بهشمار مـیرود.
بنابراین راست رادیکال اسرائیل بهعنوان مکتبی نفوذی عمل مـیکند کـه راست اسرائیل را بـه سوی ناسیونالیسم افراطی بیشتر، قانونگریزی بیشتر، نظامـیگرایی بیشتر و مذهبی شدن بیشتر سوق مـیدهد. قاطعیت زیـاد، عملگرایی، ایمان زیـاد بـه هدف و مـهارت درون عمل سیـاسی از جمله مشخصات هسته اصلی راست رادیکال هست که خود را متعهد بـه دفاع از «اسرائیل بزرگ» مـیدانند و هدف خود را بـه طرق مختلف تعقیب مـیکنند. موقعیت استراتژیک راسترادیکال درون شـهرکهای کرانـه غربی، مـهمترین چیزی هست که درون اختیـار دارد و مـهمترین جلوه الحاقگرایی راست رادیکال است. از جمله احزاب پارلمانی راست رادیکال مـیتوان بـه تسومـیت، کاخ و مولیدت اشاره کرد.
تسومـیت، درون سال 1983 حزب تندروی قومـی تسومـیت، توسط «رافائل ایتان» تاسیس شد. این حزب درون زمـینـه سیـاست و امنیت راستگرا و در امور اقتصادی و اجتماعی تمایلات لیبرالی دارد. پایگاه اجتماعی آن درون مـیان جوانان، ارتشیـان، یـهودیـان مقیم شـهرکهای شمالی و نیز اعضای کیبوتسها و موشافیم است.
تسومـیت نسبت بـه فلسطینیـان مقیم اسرائیلی رفتاری کینـهتوزانـه دارد و پیروی از آرمانهای « سرزمـین یکپارچه اسرائیل» از مشخصات این حزب است. تاکید بر پایتخت بودن اورشلیم و عدم تقسیم آن، رد هر گونـه عقبنشینی از اراضی اشغالی فلسطین سوریـه، افزایش شـهرکسازی، قلع و قمع انتفاضه، عدم پذیرش ساف و عدم گفتگو با آن، مخالفت با حکومت فلسطینی درون غرب رود اردن، مخالفت با هر گونـه خود مختاری فلسطینیـان، سلطه کامل اسراییل بر امور سیـاسی، امنیتی و اقتصادی فلسطینیـان کرانـه غربی و غزه، حل مشکل پناهندگان از طریق اسکان آنها درون کشورهای عربی، رد قطعنامة 194 مربوط بـه پناهندگان فلسطین(حق بازگشت)، وضع خدمت اجباری سه ساله به منظور فلسطینیـان مقیم این کشور به منظور آزمون وفاداری آنان نسبت بـه رژیم اسراییل و اخراج آن دسته از فلسطینیـان کـه مخل امنیت حکومت اسرائیل هستند، از برنامـههای این حزب درون انتخابات سال 1992 بود.
حزب نژادپرست و فاشیست «کاخ» توسط خاخام مـیرکاهان درون سال 1973 تشکیل شد. کاخ با افکار دینی و با نفرت شدید از اعراب و مبتنی بر ایده فاشیستی و نژادپرستی کـه در آمریکا وجود دارد تشکیل شده و برای اولین بار درون تاریخ اسرائیل شعار طرد فلسطینیـان از کلیـه مناطق اشغالی را بـه طور آشکار سر داد. کاخ تفاوتی مـیان اعراب تابع حکومت اسرائیل و اعراب ساکن مناطق اشغالی قایل نیست.
مولیدت نیز یک حزب راستگرای قومـی و تندرو هست که توسط «رحبعام زئیفی» درون سال 1988 تأسیس شد. این حزب بـه کینـهجویی نسبت بـه اعراب مشـهور هست و تنـها وجه تمایز و شعال اصلی آن «ترانسفر»(اخراج فلسطینیـان کرانـه باختری و غزه) است. پایگاه اجتماعی مولیدت عمدتاً درون بین جوانان،نیروهای ارتش و شـهرکهای کرانـه باختری و سایر مناطق اشغالی است.
از سال 1977، سالی کـه لیکود به منظور اولینبار بـه قدرت رسید، یشیفهای فرا ارتدواز خدمت درون نیروهای دفاعی اسرائیل، بهخاطر اینکه زندگی خود را صرف مطالعه حقوق یـهود مـیکنند، معاف شدند. بخشی از دانشجویـان این یشیفها بعدها جذب خرده فرهنگ «کاهان گرایی» و «خشونت»، تحت عنوان «به نام خدا» و سیـاستهای تهاجمـی راست رادیکال شدند.
«هاباد» نیز بخشی از فرا ارتدوکسی اسراییل کرانـه غربی را اشغال کرد، هابادبر حقانیت و قدسیت سرزمـین اسراییل شامل سرزمـینهای اشغالی جدید تاکید کرده است. اگر چه هاباد سالها بـه ماموریت بیطرف و آموزشی خود تاکید مـیکرد، اما تشدید منازعه ایدئولوژیکی اسرائیل بر سر سرزمـینهای اشغالی بـه تدریج این را، با علایم و مبانی راستگرایـانـه رو بـه رشدی، بـه سیـاست کشاند. هاباد درون رقابتهای انتخاباتی سال 1996 با گرایشهای ضد چپ و ضد عرب و با شعار «نتانیـاهو خوب به منظور یـهودیـان» از نتانیـاهو حمایت کرد.
اگودات اسرائیل غیر صهیونیست سیـاسی، مذهبی و ارتداست کـه در سال 1912 بنیـانگذاری شد. این کـه به موازات صهیونیست توسعه یـافت درون اروپا و در اواخر قرن نوزدهم ایجاد شد و سپس یک مرکز بزرگ و مستقل درون فلسطین بنا گذاشت. اگودات اسرائیل بهعنوان پاسخی به منظور رشد روزافزون بدیلهای یـهودی به منظور گرایش ارتودکسی، همچون صهیونیسم، روند اصلاحی درون اروپای مرکزی و استقلالگرایـان «بوند» و «شیمون دوبنو» آغاز شد. آگودات رسماً درون سال 1912 درون آلمان بنیـان گذاشته شد. «اگودات ارض اسرائیل» نیز درون سال 1919 طراحی و پایـهگذاری شد کـه افراطیترین عناصر ضد صهیونیستی را بـه نمایش مـیگذاشت. از دیدگاه اگودات اسراییل، مـهاجرت بـه فلسطین و ایجاد حکومت درون آن نقطه، کفر و خروج از دین بهشمار مـیرفت. درون مقابل، این حزب بـه تورات و شریعت یـهودی بهعنوان تنـها طریق زندگی یـهودیـان تاکید داشته، بلکه نجات «ملت یـهود» و بازگشت بـه سرزمـین مقدس را تنـها درون ظهور «مسیح منتظر» مـیدانستند، کـه طبق «مشیت الهی» ظهور خواهد کرد و صهیونیسم و تلاشهای بشری درون این راستا نتیجهای نخواهد داشت.
اگودات اسرائیل، اما درون راستای دریـافت امتیـازات و برخی مافیتها درون جامعه اسرائیل، مواضع خود را تعدیل کرد. امروزه اگودات اسرائیل موضع دوگانـهای نسبت بـه اسکان درون اسرائیل ارائه داده است: از یکسو ایجاد یک دولت غیر مذهبی درون ارض مقدس، روش صهیونیستی آموزش، ارزشها و نمادهای آن و زبان عبری را رد مـیکند؛ و از طرف دیگر، بهویژه بعد از «همـهسوزی بزرگ»، اندیشة محوری بودن اسرائیل درون زیست یـهود و بهعنوان مکانی کـه مـیتوان درون آن و تحت حاکمـیت تورات یـهودیـان را دوباره متحد کرد، پذیرفته است.
مواضع سیـاسی این حزب را مـیتوان درون این امور خلاصه کرد: برنامـه سیـاسی رسمـی و افراطی کـه هماهنگی کامل با برنامـههای «هتحیـا» و «مفدال» دارد کـه از جمله مـیتوان بـه مخالفت با عقبنشینی اراضی حتی از یک وجب از خاک اسرائیل و توسعة اسکان و شـهرکسازی اشاره کرد. تعدیل قوانین و انسجام آن با شریعت یـهود با یک تفسیر ارتدوکسی و تلاش برایب اعتبار بیشتر به منظور مراکز آموزشی و اجتماعی دینی از جمله مواضع این حزب هست که عمده طرفداران خود را درون بین «حریدیم» و اشکنازیهای ساکن اروشلیم دارد.
شاس(حافظان تورات سفارادیم)، قبل از انتخابات سال 1984، توسط یـهودیـان شرقی درون درون اگودات اسراییل و با تشویق خاخام «شاخ»، رهبر معنوی لیتوانی و خاخام «عوفاده یوسف» درون مخالفت با سلطه اشکنازیها بر حزب اگودات تاسیس شد. این حزب افکاری نزدیک بـه اگودات اسراییل دارد و تاکنون توانسته هست از طریق مانور درون بین دو بلوک اصلی قدرت اسرائیل (لیکود و کارگر)، مزایـای بسیـاری به منظور طرفداران خود بـه دست آورد. پایگاه اجتماعی شاس عمدتا درون مـیان طوایف یـهود شرقی، اعم از مذهبی و غیر مذهبی بوده و از اه اصلی آن ایجاد جامعهای بر اساس تعالیم یـهود و تورات است.
دیگل هتورا، یک حزب متعصب دینی هست که اکثر اعضای آن طوایف «لیتوانی» و «حریدی» هستند. این حزب درون سال 1988 توسط سران لیتوانی با رهنمودهای خاخام شاخ درون اگودات اسرائیل تاسیس شد، اما از آن کناره گرفت. دیگل هتوراه درون انتخابات 1992 با اگودات اسرائیل درون تشکل «یـهودوت هتوراه» متحد شد و پس از انتخابات، دو حزب بار دیگر درون هم ادغام شدند. دیگل هتوراه نسبت بـه اگودات اسراییل دارای اعتدال بیشتری، بهویژه نسبت بـه مسائل مربوط بـه مناطق اشغالی و مسئله فلسطین است. این حزب موافق عقبنشینی از مناطق اشغالی هست و با تشکیل دولت فلسطینی خالی از سلاح نیز مخالفتی ندارد.
حزب لیکود درون سال 1973 با هدف ایجاد یک تشکل پارلمانی با جهتگیری راستگرایـانـه درون قبال حزب کارگر و دستیـابی بـه حکومت، توسط آریل شارون بنیـانگذاری شد. لیکود توانست درون انتخابات 1977 پیروز شود و قدرت سیـاسی را درون اسرائیل درون اختیـار بگیرد. این حزب از طریق ائتلاف با احزاب دینی و راستگرا، قدرت را که تا سال 1984 درون اختیـار داشت و پس از آن نیز که تا انتخابات سال 1992 کـه در آن حزب بـه کارگر بـه پیروزی رسید درون تشکیل «دولت وحدت ملی» با کارگر شریک بود. اما درون انتخابات 1996 بـه رهبری بنیـامـین نتانیـاهو قدرت را درون اختیـار گرفت و از سال 1999 کـه انتخابات زودرس موجبات شکست نتانیـاهو را درون قبال «ایـهود باراک» فراهم کرد، قدرت را درون اختیـار داشت. حزب لیکود درون ابتدا با ادغام دو حزب حیروت و لیبرال، دو حزب کوچک و چند مجموعه کارگری کـه به سرزمـین یکپارچه اسرائیل منسوب بودند، پدید آمد و در سال 1996 توانست سه جریـان راست ناسیونالیست، راست رادیکال و راست ملایم متشکل از احزابی چون حروت، لیبرال، تسومـیت، هتحیـا، مولیدت، کاخ، آگودات اسرائیل، شاس و دیگل هتوراه را گرد هم آورد و در انتخابات پیروزی بنیـامـین نتانیـاهو را مـیسر کند.
برنامـه انتخاباتی لیکود، کمابیش چنین است: حقوق ملت یـهود درون سرزمـین اسرائیلی ازلی و خدشـهناپذیر است، خواستار تحقق امنت و صلح به منظور یـهودیـان اسراییل است، اسرائیل حق مطالبه تمامـی زمـینهای کرانـه باختری و نوار غزه را دارد، حفظ پیمان کمپ دیوید، عدم تشکیل دولت مستقل فلسطینی، بدین معنی کـه تشکیلات خودگردان بـه مفهوم دولت نیست و دارای تمامـیت اراضی نبوده و حق تعیین سرنوشت ندارد، از سرگیری مذاکرات درون مورد اعطای خودمختاری بـه اعراب و کرانـه باختری و نوار غزه، اسرائیل دارای مطامع منطقهای درون لبنان نیست، حفظ نوار امنیتی به منظور امنیت الخلیل، قدس پایتخت اسرائیل بوده و قابل تجزیـه نیست، سیطره اسرائیل طبق مصوبه پارلمان دهم بر جولان، و آغاز شـهرکسازی درون کلیة سرزمـینهای حکومت اسرائیل.
لیکود، رهبری احزاب براستگرای اسرائیل را بر عهده دارد و مظهر جریـان راست اسرائیل است. درون گروههای پارلمانی، گروهبندی لیکودنیز درون مـیان احزاب متشکل درون آن سهیم شده و هر کابینـه دولت لیکود نیز با شرکت رهبران یـا نمایندگان هر یک از احزاب تشکیل مـیشود. بهاین ترتیب، هر یک از احزاب شرکتکننده درون راستای اعمال سیـاستهای حزبی و جهتدهی بـه سیـاستهای دولت درون آن فعال و تاثیرگذار هستند.
در بررسی کلی اصول و مبانی ایدئولوژیحوه عملکرد دو حزب لیکود و کارگر مـیتوان نتیجه گرفت کـه دو جناح درون اصول و همچنین اه استراتژیک مشترک بوده و تنـها درون رویـه و ابزار مورد استفاده کم و بیش تفاوتها و اختلافاتی با یکدیگر دارند. ابتدا برخی از اصول اساسی و اه راهبردی سیـاست خارجی دو حزب و سپس برخی تفاوتهای بین دو حزب. از جمله:
1ـ اه راهبردی و اصول مشترک؛ 1ـ نگرش بدبینانـه بـه محیط خارج و نظام بینالملل؛ 2ـ صهیونیسم و التزام عملی بـه آن؛ 3ـ استناد بـه حقوق توراتی درون مورد حق یـهود بر سرزمـین اسرائیل؛ 4ـ نژادپرستی یـهودی؛ 5ـ تلاش به منظور حفظ و تکامل یکپارچگی، استقلال و امنیت اسراییل؛ 6ـ فراخوانی و جذب یـهودیـان سراسر عالم؛7 ـ جلب حمایت و مساعدت کشورهای بزرگ بیگانـه بـه ویژه ایـالات متحده؛8 ـ توسعه روابط با کشورهای جهان و به ویژه تلاش به منظور همگونی و خروج از انزوا درون خاورمـیانـه؛ 9ـ «امتناعگرایی» درون قبال روند صلح بهدلایل صهیونیستی و امنیتی؛10ـ تلاش به منظور استقرار «یک صلح اسرائیلی» با اعراب؛11ـ حفظ قدس بهعنوان پایتخت اسرائیل؛12ـ ممانعت از تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی و تلقی اردن و فلسطین بهعنوان کشوری واحد؛ 13ـ تلاش به منظور حفظ و کنترل سرزمـینهای اشغالی با اهی توسعهطلبانـه و امنیتی؛14ـ حفظ و گسترش شـهرکهای یـهودینشین درون سرزمـینهای اشغالی بـه دلایل نفوذی، امنیتی و گسترشطلبانـه؛ 15ـ استراتژی دفاعی مبتنی بر حفظ تفوق و برتری قطعی نظامـی.
این دو جریـان سیـاسی اصلی اسرائیل، درون مورد اصول اساسی و اه استراتژیک مزبور هم جهت هستند. آنچه باقی مـیماند، برخی مسائل شکلی و روشی و ابزاری هست که درون راستای وصول بـه اه و آرمانهای مورد نظر بـه کار گرفته مـیشود. صهیونیسم اساسی هست که همـه احزاب و جریـانهای سیـاسی اسرائیل بر مبنای آن شکل گرفته و تداوم یـافتهاند. اه و راهبردهای صهیونیستی درون کنار ویژگیهای خاص جامعه اسرائیل و همچنین نحوه تکوین و شرایط منطقهای، سیـاستگذاران اسرائیل اعم از راست یـا چپ را درون شرایط و موقعیتهای مشابه تصمـیمگیری و اقدام قرار مـیدهد بهگونـهای کـه اغلب حتی تفاوت چندانی درون راهبردهای اقدام دو جناح مشاهده نمـیشود و سطح تفاوتها و اختلافات بهمسائل تاکتیکی و تکنیکی تنزل مـییـابد. این همسویی بهویژه درون مسائل مربوط بـه سیـاست خارجی بیشتر از مسائل داخلی خود را نشان مـیدهد. تفاوتها و اختلافات مورد نظر نیز عمدتا ناشی از برخی نگرشهای متمایز بـه محیط پیرامونی هست که بازتاب آن درون جهتگیریهای سیـاست خارجی و ترتیب شئون امنیتی و نظامـی خاصی متبلور شده است.
ساختار اصلی حزب کارگر از یـهودیـان اروپای شرقی و مرکزی هست و پایگاه اجتماعی آن نیز یـهودیـان غربی تبار(اشکنازی) هست با وجود تمایلات چپگرایـانـه، این حزب عمده آرای خود را از بین طبقات متوسط، یـهودیـان غربی کـه جزو طبقات بالا هستند و گروه سنی بالای پنجاه سالب مـیکند. درون همـین حال، ساختار لیکود از اقشار مختلف ثروتمند، متوسط، و فقیر تشکیل شده و اغلب آنان از یـهودیـان شرق و دارای فرهنگ و موقعیت اجتماعی بالا هستند. گذشته از حمایت یـهودیـان افراطی و نژادپرست، پایگاه اجتماعی این گروهبندی، جوانان و یقهآبیها مـیباشد.
سیـاستهای اقتصادی اجتماعی حزب کارگر بهگونـهای هست که بـه اقتصاد ترکیبی و رقابتی، متشکل از بخش خصوصی، دولتی، هیستادروت و فرصت برابر اقتصادی بـه همگان پایبند هست و بـه واگذاری طرحهای اقتصادی دولت بـه بخش خصوصی و تداوم خدمات اجتماعی و درمانی بـه مردم از سوی دولت تاکید دارد. اما گروهبندی لیکود قایل بـه واگذاری شرکتهای دولتی بـه بخش خصوصی، فروش سهام دولتی درون بانکها و در مورد هیستادروت، لیکود معتقد هست که ارتباطات موجود مـیان سندیکاهای کارگری و صندوق بیماران و بازنشستگی حتما از مـیان رفته و دولت عهدهدار تامـین اجتماعی و درمانی شود.
مبنای اصلی تفاوت و اختلاف درون رویـهها و تاکتیکهای سیـاست خارجی لیکود و کارگر از آنجا نشئت مـیگیرد کـه از دیدگاه افراطی حزب لیکود تنـها آنچه یـهود انجام مـیدهد، مـیگوید یـا باور دارد، دارای اهمـیت سیـاسی هست از اینرو، اهمـیت بـه روح و وحدت یـهود داده، تاثیر عوامل جهان خارج را حداقل مـیداند و شکستهای خود و جامعه یـهود را بـه عهده یـهودیـان «بد و خائن» مـیداند. درون اذهان حزب لیکود، جهان خارج چنان بیاهمـیت تلقی مـیشود کـه وجود آن تقریبا نادیده گرفته مـیشود. اما از دیدگاه حزب کارگر، جهان خارج وجود دارد و بسته بـه اهمـیت نـهادهای نظامـی حتما تصمـیمات مناسب آن اتخاذ شود. بههمـین خاطر نیـاز بـه انطباق با شرایط موجود دارد. از نظر لیکود، سیـاستهای یـهود بـه این معنا نمـیتواند اشتباه باشد و این بهخاطر «فضیلت یـهودی» بودن است.
در عرصه سیـاست خارجی و بهلحاظ رابطه موجود بین جهتگیری امنیتی و اه و مقاصد سیـاسی، حزب لیکود بـه شدت با این مفهوم کلاوزویسیتی عجین هست که جنگ ابزاری هست جایگزین دیپلماسی و تحت شرایطی خاص، یک کشور خود را درون شرایطی مـییـابدکه ناگزیر از کاربرد قدرت نظامـی به منظور حصول بـه مقاصد سیـاسی است. جهتگیری دیگر، منکر گزینـه جنگ هست که خود ناشی از این فلسفه هست که دفاع تنـها دلیلی هست که بهلحاظ اخلاقی کاربرد نیروی نظامـی را موجه مـیکند. امری کـه بهشدت توسط کارگر تبلیغ مـیشود، مبتنی بر پذیرش حفظ وضع موجود بین اعراب و اسرائیل است. بهاین ترتیب، اگر چه هر دو حزب درون عمل گرایشهای تهاجمـی و نظامـیگرایـانـه دارند، اما حزب کارگر راهبردهای خود را تحت عنوان راهبرد دفاعی تعقیب مـیکند درون حالی کـه حزب لیکود آشکارا رویـهای تهاجمـی دارد. استراتژی حزب کارگر درون دستیـابی عملی بـه مفهوم توراتی «اسرائیل بزرگ» مزورانـه بوده و از طریق سازش و گفتگو درون پی حصول بـه زمان و امکانات مقتضی به منظور دستیـابی بـه این آرزوست کـه حتی ممکن هست در آینده تعریف جدیدی از انواع سیطره اسرائیل نـه از طرق نظامـی، بلکه از طرقی چون برتریهای اقتصادی تکنولوژیک(دوره صلح) باشد. اما حزب لیکود درون اعلام مواضع تهاجمـی و اتخاذ اقدامات و کاربرد نیروهای نظامـی و فرصتطلبی به منظور ایجاد «اسرائیل بزرگ» صراحت دارد. هر چند با امضای موافقتنامـه وای ریور درون عمل آرمان «اسرائیل بزرگ» زیرپا گذاشته شد.
در رابطه با ایـالات متحده درون حالی کـه حزب کارگر اسرائیل بـه روابط خاص با ایلاات متحده اهمـیت زیـادی قایل هست در مسائل مختلف سعی دارد با حفظ ظاهر، نظر مساعد و دوستی این کشور را به منظور خود حفظ کند، اما حزب لیکود بـه رغم درک اهمـیت نقش ایـالات متحده درون تامـین نیـازهای متنوع اسرائیل، به منظور تأثیر گذاری آمریکا بر تصمـیمات حزب نقش کمتری قایل هست و هر از چند گاهی درون قبال خواستههای ایـالات متحده تمارض نشان مـیدهد.
در رابطه با اداره سرزمـینهای اشغالی، حزب کارگر پیرو سیـاستی بوده هست که بـه «برنامـه آلون» معروف شده و از سوی ایگال آلون پیشنـهاد شده بود. اصول اساسی این برنامـه دایر بر این بود کـه کنترل اسرائیل بر بلندیهای جولان، باریکه غزه، بخشهایی از سینای شرقی، بیشتر کرانـه باختری(شامل رود اردن)، نواحی گستردهای درون حومـه بیتالمقدس، و دالانهای متعددی درون بخش عربی کرانـه باختری پایدار بماند. درون اجرای همـین برنامـه بود کـه دولت کارگری، با وجود مخالفت صریح تمام دولتها و از جمله درون این مورد ایـالات متحده، بخش عربی بیتالمقدس شرقی و نیز دالانهای مزبور را صریحا بـه اسرائیل وصل کرد. هدف از چنگاندازی بر دالانها این بود کـه بخش عربی کرانـه باختری تکهپاره شود که تا ادامـه کنترل اسرائیل بر آن تضمـین گردد. بر مبنای طرح آلون و به منظور دوری از مشکلات ناشی از جذب جمعیت غیر یـهودی درون اسراییل، رابین درون ژانویـه 1983 اظهار داشت: «تا جایی کـه به من مربوط مـیشود، ما آمادهایم که تا حدود 65 درصد از اراضی کرانـه باختری و باریکه غزه را کـه حدود 80 درصد جمعیت درون آنها زندگی مـیکنند بعد بدهیم.» با این حال از دیدگاه حزب کارگر، سرزمـینهای بازپس داده شده یـا تحت تسلط اردن قرار مـیگیرند یـا بیدولت باقی مـیمانند. اما لیکود خواهان گسترش مستقیم حاکمـیت اسراییل بر کرانـه باختری هست و بلندیهای جولان را عملا بـه اسرائیل ضمـیمـه کرده است. هر چند با وجود مخالفت شدید بخش مـهمـی از گروهها، رهبری حزب کارگر تمام صحرای سینا را درون اجرای موافقتنامـههای کمپ دیوید بـه مصر باز گردارند. لیکودیها خواهان الحاق کرانـه باختری نیستند، بلکه مـیخواهند با گسترش حاکمـیت اسرائیل، ضمن بهرهبرداری از نیروی کار و مزایـای اقتصادی آن، خود را از مشکلات جمعیتی و امنیتی آن نیز خلاص کنند.
روش مرسوم حزب کارگر «اتکا بـه واقعیتها»، پرهیز از رجزخوانیهای خیلی تند و تیز و تشویق مصالحه و سازشجویی دستکم درون نزد افکار عمومـی است، درون خلوت اما، معمولا از چنین مواضعی پیروی کردهاند: «اهمـیتی ندارد کـه کفار چه مـیگویند، مـهم آن هست که یـهودیـان انجام مـیدهند»(بن گوریون)، یـا «مرزهای اسرائیل آنجایی هست که یـهودیـان مـیزیند، نـه آنجایی کـه نقشـهها خطاطی شده است»(گلدامایر). شیوهای بس کارآمد به منظور نیل بـه هدفها بدون راندن افکار عمومـی غرب، یـا درون واقع تجهیز یـا برانگیختن هر چه بیشتر حمایت غربیها. اما رهبران لیکود، چندان با ارزشهای غربی همساز نیستند و حتی گاهی بهدنیـای فریبنده «کفار» بیاعتنایی مـیکنند، کاری کـه معمولا غربیها و از جمله آمریکاییها را خوش نمـیآید.
صلح امری هست که هر دو حزب اسرائیل خواهان آن هستند. اما نـه درون این زمان و نـه هر صلحی، بلکه صلحی اسرائیلی و آن هم بـه هنگامـی کـه صهیونیسم بـه خواستههای خود رسیده باشد. حزب کارگر با آگاهی بـه این واقعیت کـه صلح را نمـیتوان با زور تحمـیل کرد، سعی درون دستیـابی بـه مصالحه از طرق تهاجمـی و نظامـی را به منظور تحمـیل صلح برگزیده و مصالحه ارضی را خیـانت مـیداند. درون عمل درون حالی کـه حزب کارگر تحت رهبری رابین و پرز از نوعی مـیانـهروی و مصالحه ارضی پیروی مـیکرد، لیکود بـه رهبری بگین و شامـیر و سپس نتانیـاهو از یک برنامـه سختگیرانـه و تاکید بر شـهرکسازی و الحاق نـهایی سرزمـینهای اشغالی حمایت کرده است.
نظریـههای مربوط بـه واقعگرایی سیـاست بینالملل، درون تعیین سیـاست بینالملل و سیـاست خارجی کشورها، نقش، جایگاه و اعتبار ویژه دیرینـهای دارد. واقعگرایی بهعنوان یک نظریـه، بعد از جنگ جهانی دوم و بهمثابه پاسخی بـه آرمانگرایی بین دو جنگ، وارد محافل علمـی شده و تکوین یـافته است. اما بهلحاظ عملی عمری بـه درازای تاریخ دارد. گذشته از این کـه این مکتب توسط چهانی و بر مبنای چه اصولی و روشی توسعه یـافته است، وجود دو ریشـه فکری «واقعگرایی کلاسیک» و «نو واقع گرایی» و بهتبع آن دو نگرش و شیوه رفتاری «واقعگرایی تهاجمـی» و «واقعگرایی دفاعی» درون عرصه امنیت و سیـاست خارجی، مبنای مناسبی به منظور مطالعه رفتار سیـاست خارجی اسرائیل و به صورتی دقیقتر رفتار جریـان راست اسرائیل درون مقایسه با جریـان چپ و تاثیر آن بر «انطباق تهاجمـی» سیـاست خارجی اسرائیل، فراهم مـیکند.
«واقعگرایی تهاجمـی» بر یک نگرش واقعگرایی کلاسیک استوار است. مبنای فکری واقعگرایی کلاسیک با تاکید بر «قدرت» و «بدبینی» نسبت بـه ذات بشر معتقد است: قدرت مـهمترین عامل درون سیـاست بینالملل است، دولتها تلاش دارند قدرت خود را بـه حداکثر برسانند؛ و آرزویب قدرت ریشـه درون لذت بشر دارد.
وجود دو نوع واقعگرایی تهاجمـی و دفاعی، محدود بهعبارات نظری نظریـهپردازان نیست. درون واقع اندیشـه این اندیشمندان، محصول تجارب تاریخی و مطالعه شیوة رفتاری بازیگران عرصه عملی سیـاست بینالملل است. رفتار واحدهای ملی کـه بهعنوان دروندادها بـه عرصه نظام و سیـاست بینالملل وارد مـیشود، چیزی جز محصول تصمـیمات تصمـیمگیران داخلی و بر رویدادهای نظام سیـاست خارجی واحدهای ملی نیست. و آنچه از این منظر مـهم هست اینکه، بازیگران و نخبگان تعیینکننده سیـاست خارجی کشورها را مـیتوان بر مبنای این دو شیوه نگرش، واقعگرایی تهاجمـی و دفاعی، از هم تمـیز داد و بر اساس نگرش فلسفی و امنیتی بـه جهان و موضعگیری درون قبال آن، رفتار سیـاست خارجیشان را تعیین کرد.
دفاعی یـا تهاجمـی بودن نگرش و رفتار سیـاستگذاران از یکسو حاصل نگرش فلسفی و امنیتی و شرایط محیط عملیـاتی آنهاست و از سوی دیگر، خود عامل تعیینکننده شیوه رفتاری صلحطلب یـا جنگطلب آنها درون سیـاست خارجی است.
هر چهقدر کـه سیـاستمدارانی با نگرش و شیوه رفتار تهاجمـی درعرصه تصمـیمگیری یک کشور بیشتر باشد، گرایش بـه جنگ و عملیـات تهاجمـی علیـه سایر کشورها بیشتر و استعداد به منظور اتخاذ یک سیـاست انطباق تهاجمـی بیشتر خواهد بود. و هر چهقدر کـه سیـاستمدارانی با نگرش و شیوه رفتاری دفاعی بیشتر باشند، گرایشهای جنگطلبانـه و رفتار تهاجمـی کمتر خواهد شد.
سیـاست لیکود از سال 1977، بهطور فزایندهای کلاوزویتسی و تهاجمـی بوده است. دولت بگین از فلسفه کارگری حفظ وضع موجود یـا مذاکره درون مورد یک پیمان صلح با اعراب جدا شد. درون همان زمان، تاکید فزایندهای بر کاربرد زور با هدف ایجاد تغییرات ژئوپولیتیکی درون خاورمـیانـه وجود داشت. ایجاد یک «دولت دروزی» بهعنوان قسمتی از سوریـه و لبنان، یک دولت مارونی مسلط درون لبنان و یـا یک فدراسیون نژادی درون عراق، گزینـههایی بود کـه بهطور تاریخی از سوی لیکود بـه مباحثه گذارده شد. مثال بارز طرز تفکر و رفتار عملی لیکود، مداخله درون لبنان(1982) بود. درون اینجا حتما اضافه شود کـه شیوه نگرش و رفتاری لیکود علاوه بر اینکه درون دورههای لیکودی و دورههایی کـه دولت ائتلافی با کارگر تشکیل داده مستقیما درون سیـاست خارجی متبلور شده است. درون دروههایی نیز کـه دولت کارگری بهتنـهایی قدرت را درون دست داشته، بهصورت غیر مستقیم، بار تهاجمـی سیـاست خارجی را افزایش داده است. بـه گونـهای کـه رفتار رابین درون سال 1992 و تهاجم بـه لبنان به منظور پیروزی درون رقابتهای انتخاباتی و کارگر بهعنوان یک اهرم فشار و ابزار چانـهزنی درون مذکرات با اعراب و حتی گرفتن امتیـاز از آمریکا مورد استفاده قرار مـیگیرد.
اما با این وجود، شیوه نگرش و راهبرد توسعهطلبانـه و تهاجمـی منحصر بـه جریـان راست اسرائیل نیست. بنیـانگذاران و رهبران احزاب چپ و گارگری نیز اگر نـه بـه صراحت و تندی جریـان راست، اما دست کم درون عمل بـه اندازه کافی شیوه نگرش و راهبرد مشابهی را بـه نمایش گذاشتهاند.
سران حزب کارگر نیز بـه همان اندازه جریـان راست، آموزههای صهیونیسم را باور دارند و حتی برخی بر این ایده پای مـیفشارند کـه حزب کارگر مـیتواند برنامـههای جریـان راست و حزب لیکود را بهتر از آن تحقق بخشد. نگرش بدبینانـه بـه محیط و راهبرد توسعهطلبانـه و تهاجمـی را درون گفتار و کردار بن گوریون و شیمونپرز بـه وضوح مـیتوان دید. این نوع از رفتار درون مورد اسحاق رابین، با وجود همـه تمایلات مصالحهجویـانـه آن نیز مستور نبود. او با وجود همـه اهمـیتی کـه به حفظ روابط خاص با آمریکا مـیداد، ایده پیمان دفاعی با ایـالات متحده را رد مـیکرد. زیرا معتقد بود چنین پیمانی آزادی عمل اسرائیل را محدود مـیکند. او اقدامات نظامـی اسرائیل را درون لبنان مورد حمایت قرار مـیداد و معتقد بود: «در صورت وجود یک پیمان امنیتی بین اسرائیل و آمریکا، چنین رفتاری را از سوی اسرائیل اجازه نمـیداد. بـه علاوه، چنین پیمان رسمـی بین دو کشور فشارهای آمریکا به منظور امتیـازدهی درون موضوعات هستهای را افزایش مـیدهد.»
با توجه بـه آنچه درون مورد نکات اشتراک و افتراق دو گروهبندی کارگر و لیکود و همچنین درون مورد دیدگاههای اساسی دو حزب گفته شد، تفاوت فاحشی بین آنها بـه نظر نمـیرسد. این دو درون راهبرد توسعهطلبانـه و تهاجمـی خود تفاوتی با یکدیگر ندارند و تنـها درون تاکتیکها و ابزار از هم متمایز مـیشوند. این تمایز نیز خود حاصل برداشت دو گانـه دو حزب از برخی عوامل محیطی است. از جمله لیکود اهمـیت و اولویت را بـه خواستههای صهیونیسم و یـهود داده و جهان خارج و خواستههای آن را بههیچ مـیپندارد. اما کارگر رفتارهای خود را بر اساس مقتضیـات محیطی و در راستای رسیدن بـه خواستههای صهیونیسم و یـهود تنظیم مـیکند و لذا گاهی بالاجبار مسیرهای گمراهکننده و انحرافی را مـیپیماید و شیوه رفتاری آرمانی لیکود و عمل گرایـانـه کارگر از همـینجا متمایز مـیشود.
به همـین ترتیب، موازنـه بین ابتکار و پاسخ معمولا توسط موقعیت بازیگر درون نظام جهانی دیکته مـیشود. قدرتهای بزرگ توان ابتکاری بیشتری نسبت بـه کشورهای کوچک دارند، کـه معمولا بـه صورت انفعالی درون قبال محدودیتهای جهانی عمل مـیکنند. با این حال، برداشتهای ذهنی ناشی از یک رویـه آرمانگرایـانـه مـیتواند یک بازیگر کوچک، همچون اسرائیل را بـه اتخاذ یک سیـاست خارجی عمدتا ابتکاری بکشاند. رویـه تهاجمـی لیکود درون سیـاست خارجی ارتباط تنگاتنگی با رفتار آرمانی ـ ابتکاری آن دارد. لیکود و کارگر بهعنوان رهبران دو جریـان اصلی سیـاسی درون اسرائیل، چارچوب و اساس رفتاری خود را بر آرمانهای صهیونیسم قرار دادهاند. درون این راستا و با توجه بـه بدبینی عمـیق هر دو جریـان و بهویژه جریـان راست اسرائیل بـه محیط پیرامونی، یک نگرش واقعگرای کلاسیک، چراغ راه اغلب سیـاستگذاران اسرائیل از راست گرفته که تا چپ است. با این تفاوت کـه جناح چپ حداقل درون نظر و به ظاهر بر گرایشهای نو واقعگرایـانـه تاکید کرده و یک راهبرد دفاعی درون امنیت و سیـاست خارجی را تبلیغ مـیکند. اما جریـان راست درون نگرش کلاوزویستی و راهبرد توسعهطلبانـه و تهاجمـی صراحت لهجه داشته است. گروهبندی لیکود با احتراز شدید از قرار گرفتن درون موقعیتهای انفعالی و تلاش به منظور حفظ ابتکار عمل رفتارهای تهاجمـی آشکار راه فرار را درون مقابل سیـاستگذاران خارجی اسرائیل قرار داده و تشویق مـیکند.
در این مـیان، حمایتهای مستقیم و غیر مستقیم دولتهای غربی و در راس همـه آمریکا از یکسو و رفتار انفعالی دولتهای عرب از سوی دیگر، این رفتار تهاجمـی را امکانپذیر مـیسازد. حاصل و نمود بارز چنین رابطهای، گرایش هر چه بیشتر اسرائیل بـه یک انطباق تهاجمـی با محیط و بهویژه کاربرد نیروی نظامـی به منظور وصول بـه اه سیـاسی است.
اسرائیل و طرفداران آن با تبلیغ بسیـار سعی دارند که تا جنگهای این حکومت را، که تا پیش از تجاوز آن بـه لبنان درون سال 1982 صرفا جنبه دفاعی بنامند. اینان سرمنشا آغاز این جنگها را، چه بـه صورت موردی و چه کلی کنار مـیگذارند. بهلحاظ کلی حتما در نظر داشت کـه اساسا موجودیت اسرائیل درون فلسطین ناشی از اشغال سرزمـین مردم فلسطین و یک پدیده استعماری هست که حقانیت خود را صرفا ناشی از قطعنامـه سازمان گرفته است. درون نوامبر 1947، مجمع عمومـی سازمان ملل توصیـه کرد کـه فلسطین تحت قیمومت(این سوی اردن) بـه دو کشور یـهودی و عربی تجزیـه شود. این توصیـه توسط بخش عمدهای از صهیونیستی، بـه ویژه احزاب کارگری، پذیرفته شد اما از سوی سازمانهای تروریستی صهیونیست و همچنین اعراب پذیرفته نشد. بر اساس این قطعنامـه، «دولت اسرائیل» درون ماه مـه 1948 اعلام استقلال کرد. بلافاصله اعراب کـه تازه از عمق فاجعه آگاه شده بودند، تهاجمـی سراسری را آغاز د. موجودیت اسرائیل درون خطر قرار گرفته بود، اما با مداخله سازمان ملل جنگ موقتا متوقف شد. درون دوره کوتاه آتشبس، اسرائیل سریعا بـه سازماندهی و تجهیز ارتش خود پرداخت و هنگامـی کـه جنگ دوباره شروع شد ابتکار عمل را بهدست گرفت. اعراب را بـه مرزهای تعیینشده درون قطعنامـه عقب راند و از آن نیز تجاوز کرد. جنگ تقریبا درون تمام سرزمـینهایی ادامـه یـافت کـه برای کشور فلسطین درون نظر گرفته شده بود و در نـهایت با الحاق حدود نیمـی از این سرزمـینها بـه اسرائیل و تصرف مابقی آن توسط اردن و مصر تمام شد.
در سال 1956، درون فضای جنگ سرد و در حالی کـه ناصر خشمگین از مخالفت آمریکا با کمک بـه احداث سد «آسوان» بـه بلوک شرق گرایش یـافته بود و کانال سوئز را ملی اعلام کرد، دولت کارگری اسرائیل نگران از موقعیت جدید مصر و بازخیزی ناسیونالیسم عربی بههمراه فرانسه و انگلستان کـه خواهان حفظ کنترل کانال سوئز درون اختیـار خود بودند بـه مصر تجاوز کرد. درون حالی کـه مصر از ترس تجاوزات اسرائیلی درون صدد بود که تا مناطق مرزی خود را آرام سازد، اما تبلیغات گسترده و موفقتآمـیزی کـه بهعمل آمد چنان وانمود کرد کـه ناصر، و نـه اسرائیل، درون خیـال حمله هست و مصر مورد تهاجم نیروهای اسرائیلی، فرانسوی و انگلیسی قرار گرفت.
تجاوز بهمناطق غربی نظامـی شمالی، بـه خاطر تامـین منابع آب و به راه انداختن طرحهای توسعه کشاورزی منجر بـه گلولهباران اسرائیلیها از بلندیهای جولان توسط سوریها و اشغال جولان توسط دولت کارگری اسرائیل شد. بعدها بگین درون مورد عملکرد اسراییل درون جنگهای 1956 و 1967 گفت: «در 1967 ما دوباره حق انتخاب داشتیم. تمرکز نیروهای مصر درون صحرای سینا بـه هیچ رو نشانگر آن نبود کـه ناصر بـه راستی قصد حمله بـه ما را دارد. ما حتما به خودمان راست بگوییم این ما بودیم کـه تصمـیم گرفتیم بـه او حمله کنیم.»
در سالهای بعد از جنگ 1967، دولت کارگری بـه بهانـههای امنیتی و بر مبنای طرح ایگال آلون، شروع بـه ادغام نواحی اشغالی بـه اسراییل و احداث قرارگاههای نظامـی و شـهرکهای دایمـی کرد. درون سپتامبر 1973، حزب کارگر «پروتکلهای جلیل» را تصویب کرد کـه اجازه مـیداد سکونتگاههای زیـاد شـهری، روستایی و بازرگانی و صنعتی تازهای درون مناطق اشغالی و از جمله درون جولان و کرانـه باختری و غزه و شمال شرقی سینا ایجاد شود؛ شـهرک «یمـیت»(که ساکنان بومـی آنجا با خشونت بـه صحرا بیرون رانده شدند و خانـههایشان ویران شد) درون همـین بخش از سینا بنا گردید. سادات گفت: «یمـیت، دستکم به منظور مصر بهمعنای جنگ است.» چرا کـه در واقع جزیی از خاک آن کـه توسط اسرائیل بـه اشغال درآمده، محل احداث این شـهرک بود. بنابراین درون حملهای غافلگیرانـه سربازان مصری از کانال سوئز گذشتند و جنگ 1973 آغاز شد. این روند با تجاوز آشکار 1978 اسرائیل بـه لبنان کـه در آن حدود 2000 فلسطین و لبنانی کشته شدند و حدود 25000 نفر آواره شدند، ادامـه یـافت.
جناحبندی دورنی حزب لیکود برخلاف جناحبندی دورنی حزب کارگر،علایق توسعهطلبانـه و تهاجمـی خود را آشکار بیـان کرده و در اجرای آن تعلل نمـیورزد. تحت حکومت دولت لیکود درون 7 ژوئن 1981، هواپیماهای اسرائیل راکتور اتمـی عراق بـه بهانـه تهدید امنیت اسراییل بمباران د. درون 6 ژوئن 1982، اسرائیل با «عملیـات صلح به منظور جلیل» آشکارا بـه لبنان تجاوز کرد و در 9 ژوئن 1982 درون تداوم این سیـاست بـه محل استقرار موشکهای سوریـه درون دره بقاع حمله کرد.
جنگ لبنان با عملیـات «صلح به منظور جلیل» درون ژوئن 1982 بـه بهانـه سوءقصد بـه جان شلوموآرگوف، سفیر اسرائیل درون لندن، سرکوب اعضای ساف درون لبنان، دفاع از شـهرکهای مرزی و ایجاد یک منطقه حایل مرزی 40 کیلومتری آغاز شد. اه اسرائیل از تجاوز بـه لبنان عبارت بودند از: ایجاد تزلزل درون ارکان سازمان آزادیبخش فلسطین، اشغال جنوب لبنان که تا رود «لیتانی»، بـه قدرت رساندن «بشیر جمایل» از حزب فالانژ لبنان، راندن اکثر فلسطینیهای مقیم لبنان بـه سوی اردن بـه وسیله عملیـات نظامـی یـا بـه راهانداختن موج ترور، اشغال پایتخت لبنان با هدف کشتن رهبران «ساف» و نابودی مرکز رهبری آن، بـه راهانداختن قتل وسیع و در پی آن خروج قوای اسرائیلی از بیروت و واگذاری لبنان بـه نیروهای نظامـی و...
یکی از مبلغان آمریکایی اسرائیل، بهنام «آرنولد فورستر» گفته است: «اسرائیلیها را بهشکلی انتزاعی ترسناک جلوه مـیدهند، تنـها بهاین دلیل کـه از لبنان خواهان مرزهایی باز، رفت و آمد جهانگردان، مناسبات بازرگانی، مذاکره درون پایتختهای یکدیگر، و داشتن تماسهای منظم سیـاسی هستند...»
در واقع، جنگ لبنان مصداق بارز رفتار و راهبرد توسعهطلبانـه و تهاجمـی لیکود بود کـه در آن علاوه بر تجاوز وحشیـانـه اسرائیل بـه لبنان و بیرون راندن ساف از آن، کشتاری وحشیـانـه توسط فالانژیستهای لبنان و به حمایت و تشویق سران حزب لیکود «در صبرا و شتیلا» بـه وقوع پیوست.
روش سیـاسی و رفتاری دولت نتانیـاهو، موضوع تحقیق و بررسی جالبی است. با روی کار آمدن نتانیـاهو، دولتاسرائیل درون قبال روند صلح خاورمـیانـه موضعی تهاجمـی و سرسختانـه درون پیش گرفت کـه علت آن را مـیتوان درون ریشـه حزبی ـ ایدئولوژیک راستگرای نتانیـاهو و نقش موثر جریـان راست اسرائیل بر دولت وی جستجو کرد. جریـان راست اسرائیل با اعمال فشار بر نتانیـاهو، نـه فقط مانع از سیر عادی روند صلح خاورمـیانـه شد و بر سختی سیـاستهای این حکومت افزود، بلکه مانع از اجرای کامل موافقتنامـههای «الخلیل» و «وای ریور» کـه توسط نتانیـاهو بـه امضاء رسیده بود شد و در نـهایت نیز زمـینـههای سقوط دولت وی را فراهم کرد.
از سال 1948 که تا 1959 سالانـه 400000 دلار کمک نظامـی توسط آمریکا بـه اسرایئل مـیشد. از سال 1960، سالانـه بـه نیم مـیلیون دلار و در سال 1962 بـه 2/13 مـیلیون دلار درون سال 1966 بـه 90 مـیلیون دلار رسید.
جنگ سال 1347 ش- 1967م، درون ادامـه کشمکش غرب به منظور سرکوب نیروهای مترقی درون خاورمـیانـه هست که کشورهای مصر، سوریـه و لبنان توسط اسرائیل اشغال شد و این ابتدایی از بین بردن فلسطین است.
در حال حاضر اسرائیل بـه یک دژ و پایگاه مـهم آمریکا درون منطقه تبدیل شده و اشغال عراق و لیبی و افغانستان و جنگ داخلی سوریـه نیز یک فرصت طلایی را به منظور اسرائیل بـه بار آورده است.
اشغال افغانستان توسط شوروی درون دی ماه 1358- دسامبر 1979، یعنی سرنگونی امـین و قدرت گیری ببرک کارمل از نگرانی پیروزی مجاهدین افغان درون افغانستان نقطه عطفی هست در رشد گرایشات ارتجاعی مذهبی درون منطقه. اشغال افغانستان توسط شوروی بـه نیروهای مجاهدین امکان داد کـه کمک بزرگی از آمریکا بگیرند، از طریق پاکستان و ایران بهفعالیت خودشان ادامـه بدهند و حمایت وسیع کشورهای اسلامـی را با خود بههمراه آورند. حکومت اسلامـی ایران، ایران از یک طرف کمک بـه مجاهدین حامـی آمریکا مـیکرد و از طرف دیگر، سفارت آمریکا را اشغال کرد و شعار ضدآمریکای مـیداد و هنوز هم مـیدهد درون حالی کـه سال هاست عراق با همدیگر ارتباط و همکاری تنگاتنگی دارند. شوروی ده سال بعد از افغانستان خارج شد. نخست خروج نیروهای شوروی از افغانستان و سپس فروپاشی آن، شرایط را به منظور تحرک جدید آمریکا درون منطقه و جهان مـهیـا کرد.
موشـه دايان وزير دفاع اسرائيل، درون سال 1966 بـه مدت دو ماه درون ويتنام جنوبى مشاور نظامى حكومت دستنشانده آمريكا درون آن كشور بود. اسرائيل تامينكننده تسليحات جنگى براى ديكتاتورى نظامى پينوشـه درون شيلى، دولت نژادپرست يان اسميت درون آفريقاى جنوبى و نيز همـه كشورهايى كه ظاهرا بهدليل عدم رعايت حقوق بشر از سوى دولت جيمى كارتر ریيس جمـهور وقت امريكا فروش اسلحه بـه آنها تحريم شده بود.
اسرائيل بـه ساواك، پليس امنيتى حكومت شاه ايران آموزش مىداد. همچنين دانشمندان اسرائيلى براى حکومت نژادپرست آفريقاى جنوبى سلاح هستهاى مىساختند.
نتیجهگیری
در بخشهای قبلی این مطلب، بـه نوبه خودم تلاش کردم اولا توجه خوانندگان را بـه مسئله فلسطین و اسرائیل و ادامـه اشغالگری و نژادپرستی دولت اسرائیل جلب کنم. هدف اصلی من از نوشتن این چند مطلب، این هست که همبستگی گرایشات سکولار و چپ جامعه اسرائیل و فلسطین و حامـیان بینالمللی آن و تلاش بیوقفه آنها درون جهت بر قراری صلح واقعی و پایـان بـه اشغال فلسطین توسط دولت اسرائیل و بهرسمـیت شناختن حق تعیین سرنوشت و آزادی و برابری مردم اسرائیل و فلسطین هست را برجسته کنم. دوما، اگر یک صلح واقعی و ماندگار بین اسرائیل و فلسطین برقرار نگردد بحث از صلح درون خاورمـیانـه چندان جایی نخواهد داشت. سوما، نگاه بـه مناقشـه اسرائیل و فلسطین، مرز آزادیخواهی، برابریطلبی، صلح خواهی و عدالتجویی فرد را بـه نمایش و به قضاوت عموم مـیگذارد.
در ابتدای قرن بیستم و با بالا گرفتن یـهودیستیزی درون اروپای مرکزی و شرقی، گروههای بزرگی از یـهودیـان ساکن درون این مناطق بهسمت فلسطین امروزی کـه در آن هنگام بخشی از حکومت عثمانی بود مـهاجرت د. مـهاجرت یـهودیـان بـه سمت فلسطین همراه با تشکیل « صهیونیسم» شد. هدف این برقراری یک حکومت یـهودی درون فلسطین بود، حکومتی کـه تبدیل بـه پناهگاهی به منظور یـهودیـان جهان باشد. سازمان جهانی صهیونیسم و صندوق ملی یـهودیـان با اتکاء بر همـین ایده با اهدای وامهای کلان بـه یـهودیـان، آنها را تشویق بـه خرید زمـین درون مناطق تحت کنترل حکومت عثمانی د.
افزایش مـهاجرت یـهودیـان باعث نگرانی رهبران عرب ناحیۀ فلسطین شد. آنها کـه متوجه نقشـه یـهودیـان شده بودند با کمک سران عثمانی موفق شدند که تا فروش زمـین بـه خارجیـان را متوقف کنند ولی حتی این ممنوعیت هم مانع از گسترش نفوذ صهیونیسم درون فلسطین نشد.
با شروع جنگ جهانی اول، عربها کـه بهدنبال استقلال بودند تحت مذاکراتی معروف بـه مک مـهن-حسین موفق شدند که تا در سال 1915 درون قبال شورش مردم عربی برعلیـه عثمانی، حکومت منطقه فلسطین را از انگلستان بگیرند. درون کمتر از دوسال انگلستان بر پیمان خود با سران عرب پاگذاشت و از طریق بیـانیـه «بالفور» از ایجاد یک حکومت یـهودی درون منطقه حمایت کرد.
پس از جنگ جهانی اول و شکست حکومت عثمانی، سازمان ملل، سرپرستی مناطقی کـه شامل کرانۀ باختری، اسرائیل، نوار غزه و اردن مـیشد را بـه حکومت بریتانیـا سپرد. حکومت بریتانیـا درون این ناحیـه، «قیمومت فلسطین» نام گرفت.
با آغاز قیمومت فلسطین اختلافات بین یـهودیـان و عربهای منطقه بالا گرفت. حملات خونین مـیان طرفین، بریتانیـا را بر آن داشت که تا از طریق کمـیسیون پیل بهدنبال راهی به منظور حل اختلاف این دو گروه بگردد. بعد از ماهها تحقیق و مناظره، این کمـیسیون پیشنـهاد ایجاد دو ایـالت یـهودی و عربی را بـه سران منطقه داد. این پیشنـهاد مورد استقبال رهبران یـهودی قرار گرفت اما طرف عربی حاضر نشد که تا آنچه را کـه حق خود مـیدانست با یـهودیـان تقسیم کند. بعد از این پیشنـهاد، راهحلهای دیگری نیز ارائه شد کـه همـه بـه شکست انجامـید.
در سال 1939، سران بریتانیـا بدون توجه بـه مذاکرات قبلی، دست بـه تنظیم کاغذ سفید 1939 زدند کـه در آن قیمومت فلسطین تبدیل بـه یک حکومت مرکزی یکپارچه مـیشد. این حکومت بهوسیله هر دو گروه عرب و یـهودی بر اساس جمعیتشان اداره مـیشد. جمـیعت عرب نژاد درون آن زمان نزدیک بـه نیم مـیلیون نفر و جمعیت قوم یـهود هشتاد و دو هزار نفر بود. به منظور به انجام رسیدن این طرح، مـهاجرت یـهودیـان بین سالهای 1940 که تا 1944 محدود مـیشد و پس از این مدت تغییر محدودیت بر عهده حکومت مرکزی بود.
اتمام جنگ جهانی دوم و سیـاستهای بریتانیـا موجب شد که تا گروههای یـهودی دست بـه اقداماتی اساسیتر به منظور به قدرت رسیدن بزنند. یک روز قبل از پایـان حکومت انگلستان درون فلسطین، داوید بن گوریون رهبر یـهودیـان درون روز 18 مـی 1948 ایجاد یک حکومت مرکزی درون منطقه را اعلام کرد و اینگونـه حکومت اولیۀ اسرائیل شکل گرفت.
اعلام استقلال اسرائیل، سران اعراب را بر آن داشت که تا برای بهدست آوردن قدرت درون فلسطین، اقدامات نظامـی را پیش بگیرند. از همـینرو ارتش کشورهای اردن، عراق، مصر، سوریـه و لبنان درون مدت زمان اندکی شروع بـه ورود بـه خاک قیمومت بریتانیـا د. پیشروی ارتشهای عربی، جنگی را شروع کرد کـه در خاتمـه موجب پیروزی اسرائیل و بیخانمان شدن نزدیک بـه یک مـیلیون فلسطینی شد. پیروزی درون این جنگ، باعث تثبیت حکومت مرکزی یـهودیـان شد و حتی بـه آنها اجازه داد که تا از مرزهایی کـه سازمان ملل بـه آنها درون طی مذاکرات قبلی پیشنـهاد داده بود پیشتر بروند. اسرائیل کـه خود را حالا درون موضع قدرت مـیدید دست بـه اخراج فلسطینیـان از خانـههایشان زد و آنها را بـه اردن و کرانـه باختری راند. این تبعید بیرحمانـه باعث شد که تا امروز 5 مـیلیون فلسطینی پناهنده درون دنیـا بـه دنبال بازگشت بـه خانـه باشند.
در طرف دیگر این معادله اما جمعیت شصت هزار نفری یـهودیـان اسرائیل بـه شش مـیلیون نفر رسیده هست و درون کنار این جمعیت بزرگ نزدیک بـه دو مـیلیون عرب همچنان درون مرزهای اسرائیل امروزی زندگی مـیکنند.
پیروزی اسرائیل درون جنگی کـه عربهای منطقه، آن را «نکبت» مـیخوانند پایـان کار به منظور فلسطینیـانی کـه از خانـههایشان اخراج شده بودند نبود. رهبران فلسطینی کـه برای بازگشت بـه خانـه مصمم بودند، دست بـه تشکیل سازمان آزادیبخش فلسطین زدند کـه هدفش آزادسازی فلسطین از طریق جنگ مسلحانـه بود. جنگی کـه از طریق لبنان، مصر، اردن و غزه صورت مـیگرفت. درون گذرزمان و پس از انتفاضه اول، یـاسرعرفات رهبر این سازمان مواضع خود را تغییر داد و حاضر شد که تا در مذاکرات رودررو با اسرائیل شرکت کند. شاید مـهمترین این مذاکرات پیمان اسلو بود کـه در طی آن یـاسر عرفات با بهرسمـیت شناختن موجودیت اسرائیل توانست که تا از طریق حکومت خودگردان فلسطین، حاکمـیت موقت بخشهایی از کرانـه باختری و نوار غزه را بـه دست بگیرد.
پس از مذاکرات اسلو بسیـاری از افراد بـه پایـان درگیری ها خوشبین بودند اما با شکست پیمان کمپ دیوید 2 و انتفاضه دوم، اوضاع منطقه دوباره رو بـه وخامت گذاشت. درون کنار جدالهایی کـه فلسطینیـان با اسرائیل دارند شکافی کـه توسط حماس بین فلسطینیـان ایجاد شد نیز گره بحران خاورمـیانـه را کورتر کرد. حماس درون حال حاضر و پس از جنگ داخلی سال 2006 اداره غزه را بـه دست گرفته هست و از طریق این منطقه کوچک بـه مبارزه با اسرائیل مـیپردازد.
طیف سیـاسی و نظام حزبی اسرائیل، بـه لحاظ نحوه شکلگیری و تکوین این جامعه، مشخصههای خاص خود را دارد و در آن دو حزب کارگر و لیکود توانستهاند رهبری دو جریـان و طیف اصلی قدرت را بهدست گیرند. هر یک از این دو جریـان درون پیدایش و تکوین جامعه، سیـاست و تاریخ اسرائیل سهیم بودهاند. جریـان راست متشکل از سه جریـان راست ناسیونالیست، راست رادیکال و راست ملایم، مجمع احزابی هست که تحت رهبری لیکود، شریک سنت سیـاسی حکومت، بهویژه از دهه 1970 هست و نقش عمدهای درون شکلگیری سیـاست خارجی این کشور درون کنار جریـان چپ بـه رهبری حزب کارگر ایفا کردهاند. جریـان راست عمدتا حاصل های صهیونیستی افراطی و دینی هست که بـه شدت طرفدار ایده «اسرائیل بزرگ»، «الحاقگرایی سرزمـینهای اشغالی» و کاربرد نیروی نظامـی به منظور اه سیـاسی، بوده است.
صهیونیسم، اساس رفتاری هر دو جریـان راست و چپ بوده است، اما هر یک از این دو بـه طرق و ابزارهای خاص خود درون پی منافع ملی ـ صهیونیستی اسرائیل بودهاند. چپ و راست اسرائیل درون اصول و اه راهبردی نکات مشترک بسیـاری دارند، حتی شاید تفاوت چندانی درون راهبردهای اقدام دو جناح مشاهده نشود و سطح تفاوتها بـه مسائل تاکتیکی و تکنیکی تنزل مـییـابد. بـه هر ترتیب، جریـان راست اسرائیل درون تفکر و رفتار تهاجمـی از جریـان چپ پیشی مـیگیرد. جریـان چپ با وجود تبلیغ تفکر و راهبرددفاعی درون عمل راهبرد تهاجمـی را بـه لحاظ شرایط خاص امنیتی جامعه اسرائیل کنار نمـیگذارد، اما جریـان راست اسرائیل صراحتا یک نگرش واقعگرای کلاسیک بـه امنیت و سیـاست بینالملل دارد و بنابراین سیـاست خارجی تهاجمـی را تقویت مـیکند. درون عمل و در حالی کـه شیوه رفتاری عملگرایـانـه جریـان چپ آن را بـه اتخاذ یک رویـه «پاسخ ـ ابتکار» سوق مـیدهد، جریـان راست را از یک الگوی «آرمانی ـ ابتکاری» درون سیـاست خارجی پیروی مـیکند و در کل سیـاست خارجی اسرائیل را بـه سمت یک انطباق تهاجمـی مـیکشاند.
بهاین ترتیب، قریب بـه هفت دهه از اشغال سرزمـینهای فلسطینی توسط حکومت اسرائیل مـیگذرد، واقعهای کـه پیـامدهایش همچنان ادامـه دارد و منازعه عربی-اسرائیلی را بـه طولانیترین منازعه قرن و بزرگترین چالش بینالمللی تبدیل نموده است.
رشد روزافزون بی.دی.اس درون دنیـا و بهویژه غرب واضح است، این رویکرد بـه منبع اصلی نگرانیهای مقامات حکومت اسرائیل تبدیل شده است. آنها از فقدان موقعیت خود درون دنیـا وحشتزده هستند. بایکوت اسرائیل از سوی رسانـههای مختلف و موثر بعضا غربی برخوردار شده است. این روند سهم عمدهای درون تشریح بیشتر اه و استراتژیهای بایکوت داشته و آگاهی مردم نسبت بـه اه و امکان جذب عناصر جدید را بالاتر مـیبرد.
تمامـی اقدامات حکومت اسرائیل، تاکنون موفق بـه توقف روند تحریم اسرائیل از سوی برخی موسسات و شرکتهای اروپایی و آمریکایی و آسیـایی نشده است. به این ترتیب مـیتوان گفت افزایش روند بایکوت اسرائیل بهاین معنا هست که اشغالگری به منظور اسرائیلیها هزینـه بیشتری خواهد داشت و این روند مـیتواند بـه تغییر قواعد بازی درون ابعاد داخلی منتهی شود.
البته با وجود موفقیت روزافزون بایکوت اسرائیل درون ابعاد بینالمللی، تاثیرگذاری آن درون عرصه داخلی فلسطین همچنان ضعیف است، این موضوع مـهمترین نقطه ضعف مذکور درون افزایش هزینـه به منظور اشغالگری اسرائیل است. بی.دی.اس تاکنون درون ایجاد مردمـی درون اراضی اشغالی سال 1967 کـه بازار مـهمـی به منظور کالاهای اسرائیل است، موفق نبوده است. همچنین موفقیتهای اخیر اسرائیل درون سرکوب برخی فعالان یـا صادر برخی قوانین داخلی بر ضد تحریم اسرائیل ممکن هست در قدرت مذکور تردید ایجاد کند، اما مشخصا حتما گفت کـه تحریم اسرائیل موفق شده بسیـاری از دانشجویـان و دانشگاهها و سندیکاهای کارگری و هنرمندان و مراکز اقتصادی درون سطح دنیـا را بـه مفید بودن تحریم اسرائیل قانع کند.
اما اگر این درون همـین سطح باقی بماند و از حماتی های اجتماعی قوی همچون کارگری، زنان، دانشجویـان و نـهادهای دموکراتیک فرهنگی و هنری برخوردار نگردد درون بر روی همان پاشنـهای خواهد چرخید و که تاکنون چرخیده است.
از سوی دیگر، خالد مشعل، رییس دفتر سیـاسی حرکت حماس، روز چهارشنبه 3 مـی 2017، خواستار استفاده از این فرصت به منظور کمک بـه استمرار گفتگوهای صلح شد.
مشعل درون گفتگو با شبکه سی ان ان ترامپ را فردی «با جرات تغییر» دانست کـه بیش از دولتهای سابق آمریکا جرات دارد.
مشعل با اشاره بـه بیـانیـه جدید حماس کـه تاسیس دولت فلسطین درون مرزهای 1967 را پذیرفت، افزود: «آنچه درون بیـانیـه حماس آمده هست برای هر فرد منصفی درون جهان و به ویژه درون پایتختهای کشورهای دنیـا کافی باشد که تا از این فرصت استفاده کرده و با جدیت با حمال و فلسطینیها تعامل کنند.»
اسرائیل، بهمعنای واقعی حیـاط خلوت حاکمـیت آمریکا درون منطقه حساس خاورمـیانـه محسوب مـیشود بهطوری کـه برخی مواقع این حس بـه هر تحلیلگر مسایل جهان، دست مـیدهد کـه آیـا اسرائیل، یکی از ایـالات آمریکا درون هزاران کیلومتر دورتر از آن است؟ درون عین حال لابیهای اسرائیلی درون خود آمریکا، بـه حدی فعال و تاثیرگذار هستند کـه همـه کاندیدهای ریـاست جمـهوری این ابرقدرت جهان، حتما نخست برادری خود را با سران حکومت اسرائیل اثبات کنند.
اسرائیل نگران معاملات تسلیحاتی مـیلیـاردی مـیان آمریکا و کشورهای عربی است. یووال استاینیتز، وزیر انرژی اسرائیل شامگاه یکشنبه 31 اردیبهشت - 21 مـه، درون اورشلیم درون این رابطه گفت: «این قضیـهای هست که حتما واقعا باعث نگرانی ما شود.» وزیر انرژی اسرائیل افزود کـه عربستان سعودی «کشوری متخاصم» هست و مناسباتی دیپلماتیک هم با اسرائیل ندارد. بـه گفتهی استاینیتز آینده بـه هیچوجه قابل پیشبینی نیست.
عربستان سعودی از طریق معامله تسلیحاتی 110 مـیلیـارد دلاری با آمریکا مـیکوشد کـه خود را درون رقابت با جمـهوری اسلامـی تجهیز کند. اسرائیل اگر چه ایران را خطر و تهدیدی به منظور موجودیت خود مـیداند، اما درون عین حال نگران از دست رفتن برتری نظامـیاش درون منطقه نیز هست.
روزنامـه اسرائیلی یدیعوت اخرونوت درباره معاملات تسلیحاتی مـیلیـاردی مـیان آمریکا و کشورهای عربی نوشت بـه این ترتیب عربستان قادر خواهد بود کشتیهای جنگی بیشتری بـه نسبت اسرائیل داشته باشد. این روزنامـه درون ادامـه نوشته هست که درون پی این معاملات امکانات نظامـی عربستان افزایش مـییـابد و این کشور خواهد توانست موشکهای دورپرواز را دفع کند.
معاریو، روزنامـه پرخواننده اسرائیل اما درون مقالهای نوشته هست که اسرائیل نباید ترامپ را درون سفرش بـه اسرائیل با انتقاد از قراردادهای تسلیحاتی ناخرسند کند. اسرائیل حتما بداند کـه این کشور بـه همراه عربستان سعودی دشمن مشترکی بـه نام ایران دارند و پرقدرت شدن عربستان مانعی بر سر قدرت گرفتن ایران خواهد بود.
با این حال، زمزمـههای گوشنواز مخالفت شدید با نژادپرستی، اشغالگری اسرائیل و برقراری صلح، سکولاریسم، آزادی و برابری از هر دو طرف، یعنی هم درون جامعه اسرائیل و هم درون جامعه فلسطین شنیده مـیشود امـیدوارکننده هست بهشرطی کـه این زمزمـهها بـه یک کمپین فریـاد دادخواهی هر روزه درون خیـابانهای اسرائیل و فلسطین با شعارهای همبستگی و برابری و خودمدیریتی دموکراتیک، یعنی مدیریت شورایی جامعه بدون کمشکش «ملت - دولت» تبدیل گردد. این نـه تنـها راهحل واقعی و رهاییبخش جامعه اسرائیل و فلسطین، بلکه راهحل نـهایی کل منطقه بحرانی خاورمـیانـه است.
اینکه سرانجام جنگ و کشتار و انتقامجویی بین مردم اسرائیل و فلسطین بـه کجا خواهد رسید واقعای نمـیداند و حد و گمان و پیشبینی یک واقعه دردناک 70 ساله بسیـار سخت و دشوار است. ولی آنچه پدیدار هست خون کودکانی فلسطینی هست که درون خیـابانها جریـان دارد وی نیز نمـیتواند این خون را با هیچگونـه کمـیسیون و عهدنامـهای پاک کند. بـه علاوه نبایدی خواهان محو اسرائیل و یـا فلسطین از نقشـه جهان شود، بلکه راه برونرفت از این جنگ طولانی و بنبست تاریخی، تلاش به منظور پایـان بـه اشغال اسرائیل و آغاز تاریخ نوینی درون تاریخ خاورمـیانـه و صلح و آرامش درون این منطقه و بهرسمـیت شناختن حق و حقوق آزادیهای طرفین مورد مناقشـه است.
چهارشنبه هفدهم خرداد 1396 - هفتم ژوئن 2017
لینک بخشهای قبلی این مطلب:
*اعتصاب غذای زندانیـان، تاریخچه مناقشـه فلسطین و اسرائیل، بایکوت اسرائیل و…! (قسمت اول)
https://goo.gl/3xq8mh via @Shareaholic
*اعتصاب غذای زندانیـان، تاریخچه مناقشـه فلسطین و اسرائیل، بایکوت اسرائیل و…! (قسمت دوم): بهرام رحمانی http://rangin-kaman.net/1396/02/07/89244/
*اعتصاب غذای زندانیـان، تاریخچه مناقشـه فلسطین و اسرائیل، بایکوت اسرائیل و…! (قسمت سوم)
https://goo.gl/w5zNTv via @Shareaholic
*اعتصاب غذای زندانیـان، تاریخچه مناقشـه فلسطین و اسرائیل، بایکوت اسرائیل و…! (قسمت چهارم)
https://goo.gl/eOiiVk via @Shareaholic
[ديدگاه ها: June 2017 Archives - azadi-b.com به مناسبت چهارشنبه سوری سال ١٣٩٦ كه نزدیك است]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 17 Nov 2018 14:15:00 +0000